سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مشاوره نوین
هر کس مى خواهد عزیزترین مردم باشد، باید تقواى الهى پیشه کند. حضرت محمدمصطفی (ص) 

فرارسیدن ایام الله دهه فجر وپیروزی حق برباطل راگرامی می داریم.


[ چهارشنبه 87/11/16 ] [ 10:46 صبح ] [ خداداد مؤذنی بیستگانی ] [ نظرات () ]
کربلا    

قیام مقدس و پرشکوه امام حسین(ع)ریشه در انحراف هاى بـنیادى و اساسى در جـامعه اسلامى داشت. این انحراف ها زائیده انحراف حکومت اسلامى از مسیر اصلى خود از سقیفه به بـعد بـود. که پس از شهادت على(ع)کلا بـه دست سلسله سفیانى و حزب ضد اسلامى اموى افتاد. بـه گواهى اسناد تاریخى, سران این حزب هیچ اعتقادى بـه اسلام و اصول آن نداشتند(1). و ظهور اسلام و به قدرت رسیدن پیامبر اسلام(ص)را, جلوه اى از پیروزى تـیره بـنى هاشم بـر تـیره بـنى امیه, در جریان کشمکش قبیلگى در درون طایفه بـزرگ قریش مى دانستند(2). و بـا یک حـرکت خـزنده, بـه تـدریج در پـوشش اسـلام بـه مناصب کلیدى دسـت یافتند() و سرانجـام از سال چهلم هجـرى, حکومت اسلامى و سرنوشت و مقدرات امت اسلامى به دست این حزب افتاد و پس از بیست سال حکومت معاویه, و بـه دنبـال مرگ وى, پـسرش یزید بـه قدرت رسید که اوج انحراف بـنیادى, و جلوه اى آشکار از ظهور ((جاهلیت نو)) در پوشش ظاهرى اسلام بود(3).امام حـسـین(ع)نمى تـوانسـت در بـرابـر چـنین فاجـعه اى سکوت کند و احساس وظیفه مى کرد که در بـرابـر این وضع, اعتـراض و مخالفت کند. سخنان, نامه ها و سایر اسنادى که از امام حسین(ع)به دسـت ما رسـیده, بـه روشنى گویاى این مطلب اسـت. این اسناد بـیانگر آن است که از نظر امام, پـیشوا و رهبـر مسلمانان شـرائط و ویژگى هایى دارد که امویان فـاقـد آنها بـودند و اسـاس انحراف ها و گمراهیها این بود که عناصر فاسد و غیر لایق, تکیه بر مسند خلافت اسلامى و جایگاه والاى پـیامبـر زده بـودند و حاکمیت و زمامدارى آنها, آثار و نتائج بـسیار تلخ و ویرانگرى بـه دنبـال آورده بود.
چـند نمونه از تـاءکیدهاى امام در این بـاره یادآورى مى شـود:
ویژگى هاى پیشواى مسلمانان

1 - در نخستین روزهایى که امام حسین(ع)در مدینه, بـراى بـیعت جهت یزید, در فشار بود, در پاسخ ولید که پیشنهاد
بیعت بـا یزید را مطرح کرد, فـرمود: اینک که مسـلمانان بـه فـرمانروایى مانند یزید گرفتار شده اند, باید فاتحه اسلام را خواند(4).
2 - امام ضمن پاسخ نامه هاى کوفیان, نوشت:
... امام و پیشواى مسلمانان کسـى اسـت که بـه کتـاب خـدا عمل نموده راه قسط و عدل را در پـیش گیرد و از حـق پـیروى کرده بـا تمام وجود خویش مطیع فرمان خدا باشد(5).
3 - امام حـسـین(ع)هنگام عزیمت بـه سـوى عراق در منزلى بـنام ((بیضه)) خطاب به ((حر)) خطبه اى ایراد کرد و طى آن انگیزه قیام خود را چنین شرح داد:
((مردم! پـیامبـر خدا(ص)فرمود: هر مسلمانى بـا حکومت ستـمگرى مواجـه گردد که حـرام خدا را حـلال شمرده و پـیمان الهى را درهم مى شکند, بـا سنت و قانون پـیامبـر از در مخالفت درآمده در میان بـندگان خـدا راه گناه و معصـیت و تـجـاوزگرى و دشـمنى در پـیش مى گیرد, ولى او در مقابـل چنین حکومتى, بـا عمل و یا بـا گفتار اظهار مخالفت نکند, بـرخـداوند است که آن فرد(ساکت)را بـه کیفر همان ستمگر(آتش جهنم)محکوم سازد.
مردم! آگاه باشید اینان(بنى امیه)اطاعت خدا را ترک و پیروى از شیطان را بـر خود فرض نموده اند, فساد را تـرویج و حدود الهى را تعطیل نموده فى را(که مخصوص بـه خـاندان پـیامبـر است)بـه خـود اختصاص داده اند و من بـه هدایت و رهبـرى جامعه مسلمانان و قیام بـر ضد این همه فساد و مفسدین که دین جدم را تغییر داده اند, از دیگران شایسته ترم ...)) (6).
حاکمیت بـنى امیه که امام در این سخنان بـه گوشه هایى از آثـار سوء آن اشاره نموده, در شوون مختـلف جامعه اسلامى اثر گذاشتـه و فساد و آلودگى و گمراهى را گستـرده و عمومى ساخـتـه بـود. امام حسین(ع)در موارد متعددى انگشت روى این عواقب سوء گذاشتـه و بـه مردم هشـدار داده اسـت کـه بـه چـند نمـونه آن اشـاره مـى شـود:
محو سنتها و رواج بدعتها

آن حـضرت پـس از ورود بـه مکه, نامه اى بـه سران قبـائل بـصره فرستاد و طى آن چنین نوشت:
((...اینک پیک خود را بـا این نامه بـه سوى شما مى فرستم, شما را به کتاب خدا و سنت پیامبـر دعوت مى کنم, زیرا در شرائطى قرار گرفته ایم که سنت پیامبر به کلى از بین رفته و بـدعتها زنده شده است, اگر سخـن مرا بـشنوید, شما را بـه راه راسـت هدایت خـواهم کرد...)) (7). دیگر به حق عمل نمى شود.
حسین بـن على(ع)در راه عراق در منزلى بـه نام ((ذى حـسم)) در میان یاران خود بـه پـا خـاست و خـطبـه اى بـدین شرح ایراد نمود:
پـیشامدها همین است که مى بـینید, جـدا اوضاع زمان دگرگون شده زشتیها آشکار و نیکیها و فضیلتها از محیط ما رخت بر بسته است و از فضیلتها جز اندکى مانند قطرات تـه مانده ظرف آب بـاقى نمانده است. مردم در زندگى پست و ذلتبارى به سر مى بـرند و صحنه زندگى, همچون چراگاهى سنگلاخ, و کم علف, به جایگاه سخت و دشوارى تبـدیل شده است.
آیا نمى بینید که دیگر بـه حق عمل نمى شود, و از بـاطل خوددارى نمى شود؟! در چـنین وضعى جـا دارد که شخص بـا ایمان(از جـان خود گذشتـه)مشتـاق دیدار پـروردگار بـاشد. در چنین محیط ذلتـبـار و آلوده اى, مرگ را جـز سعادت; و زندگى بـا ستـمگران را جـز رنج و آزردگى و ملال نمى دانم...)) (8).
مسخ هویت دینى مردم

حاکمیت زمامداران اموى و اجراى سیاست هاى ضد اسلامى توسط آنان, هویت دینى مردم را مسخ کرده ارزشهاى معنوى را در جامعه از بـین برده بود. امام در دنباله سخنان خود در منزل ((ذى حسم)) فرمود:
((...مردم بندگان دنیایند, دین بـه صورت ظاهرى و در حد حرف و سخن در زبـانشان مطرح مى شود, تا زمانى که معاش و زندگى مادیشان رونق دارد, در اطراف دین گـرد مىآیند, اما زمانى کـه بـا بـلا و گرفتارى آزمایش شوند, دینداران در اقلیت هستند.
پیام جاوید قیام امام حسین(ع)

پیام قیام با شکوه سیدالشهداء(ع)منحصر به آن زمان نیست, بلکه این پـیام پـیامى جاوید و ابـدى است و فراتـر از محدوده زمان و مکان است, هرجا و در هر جامعه اى که به حق عمل نشود, و از بـاطل خوددارى نشود, بدعتها زنده, و سنتها نابـود شود, هرجا که احکام خدا تغییر و تحریف یابد و حاکمان و زمامداران بـا زور و ستمگرى بـا مردم رفتـار کنند, در هر جـامعـه اى که ویژگى هاى جـاهلیت را داشته باشد آن جامعه, جامعه اى یزیدى بـوده, و مبـارزه و مخالفت بـا مفاسد و آلودگى ها و آمران و عاملان آنها, کارى حـسینى خواهد بود.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پاورقیها:
1 - سـیدعـلیخـان مدنى, الدرجـات الرفیعـه, ص 243, ابـن ابـى الحدید, شرح نهج البلاغه, ج8, ص 257 - مسعودى, مروج الذهب, ج3, ص 454 ضمن شرح حال ماءمون عباسى.
2 - ابن ابى الحدید, همان کتاب, ج9, ص 53(خطبه 139) و نیز ج2, ص 44 - 45 - ابن عبـدالبـر, الاستیعاب فى معرفه الاصحاب(در حاشیه الاصابه)ج4, ص 87.
- این حرکت از اواخر خلافت خلیفه دوم آغاز گردید که معاویه از طرف وى به حکمرانى شام منصوب شد و مدت پنج سال در این سمت باقى بـود و در تـمام مدت خلافت عثـمان نیز(12 سال) در این منصب ابـقا گردید و از همـان سـالـها رویاى خـلافـت آینده خـود را مـى دید و پایه هاى آن را مى ریخت و در اواخـر خـلافت عثـمان, در واقع وى در مدینه خلیفه تشریفاتى بود و تصمیم گیرنده اصلى, حاکم مقتدر شام بود.
3 - نگاه کنید به: امام حسین(ع) و جـاهلیت نو, جـواد سلیمانى, قم, انتشارات یمین.
4 - سید بن طاووس, اللهوف فى قتلى الطفوف, ص 11.
5 - طبرى, تاریخ الامـم والـمـلـوک, ج6, ص 196 - شـیخ مـفـید, الارشاد, ص 204.
6 - طبرى, همان کتاب, ص 229 - ابـن اثیر, الکامل فى التاریخ, ج4, ص 48.
7 - طبرى, همان کتاب, ص 200.
8 - حسن بـن على بـن شعبـه, تحف العقول, ص 245 - طبـرى, همان کتاب, ص 239.

منبع:http://www.imamhossein.net/
[ سه شنبه 87/10/10 ] [ 8:18 عصر ] [ خداداد مؤذنی بیستگانی ] [ نظرات () ]

رهایم نکن ! 

والدین می‌‌دانند که هر کودک تا اندازه‌ای ترس و اضطراب  در خود دارد. با این حال، والدین نمی‌دانند که این ترس و اضطراب از کجا سرچشمه می‌گیرد. آنها به دفعات سوال می‌کنند:

«چرا بچه من این قدر وحشتزده است؟ او که دلیلی برای ترس خود ندارد.» پدری تا آنجا پیش رفت که به کودک مضطرب خود بگوید: «این حرف‌های کاملاً پوچ را تمام کن. خودت می‌دانی که کاملاً خوش هستی.»

شاید مفید واقع شود که برخی از سرچشمه‌های اضطراب در کودکان را توصیف کنیم و چند طریق برای غلبه بر اضطراب ارائه بدهیم. 

می توان سرچشمه های اضطراب را اینها دانست :

* اضطراب و ترس ناشی از از رها شدن

* اضطراب ناشی از احساس گناه

* اضطراب ناشی از انکار استقلال و موقعیت کودک

* اختلاف بین پدر و مادر، یکی دیگر از سرچشمه‌های اضطراب

* اضطراب ناشی از دخالت در فعالیت‌های بدنی کودک

* اضطراب ناشی از پایان زندگی

در این مقاله اضطراب ناشی از رها شدن را مورد بررسی قرار می دهیم و در سلسله مقالات دیگر به بررسی دیگر سرچشمه های اضطراب در کودکان خواهیم پرداخت :

بزرگترین ترس کودک این است که والدین او را  دوست نداشته باشند و رهایش کنند. چنانکه «جان اشتین بک» آن را به‌طور برجسته‌ای در کتاب «شرق بهشت» نشان می‌‌دهد:

«بزرگترین وحشتی که یک کودک می‌تواند داشته باشد این است که دوست داشته نشود، و طرد شدن ، دوزخی است که از آن وحشت دارد... و طرد شدن خشم را با خود می‌آورد و خشم ، نوعی جنایت را که شکل انتقام دارد با خود می آورد ...
هرگز نباید کودکی را با طرد کردن تهدید کرد. چه به عنوان شوخی و چه به عنوان خشم، نباید به کودک هشدار داد که طرد خواهد شد.

 بارها در خیابان یا در سوپر مارکت، از دور می‌شنویم که مادری خشمگین به کودک خود که وقتش را تلف کرده است جیغ زنان می‌گوید: « اگر همین الآن نیایی اینجا، همین جا ولت می‌کنم و می‌روم.» این نوع گفتار، ترس همیشه در کمین رها شدن را بر خواهد انگیخت و کودک را بیش از پیش در خیال تنها رها شدن در دنیا فرو خواهد برد.

زمانی که اتلاف وقت کردن کودک را نمی‌توانیم تحمل کنیم، بهتر است دستش را بگیریم و او را با خود بکشیم تا اینکه با سخنان خود او را تهدید کنیم.

بعضی از کودکان اگر از مدرسه به خانه باز گردند و مادرشان را در خانه نیابند، به وحشت می‌افتند. اضطراب خاموش آنها از رها شدن ، خیلی زود بیدار می‌شود. بهتر است مادر از طریق یک نوار ارزان قیمت ضبط صوت یا با استفاده از یک یادداشت، برای کودک پیغام بگذارد و جایی را که رفته است به کودک اطلاع بدهد. [در صورت استفاده از روش دوم، در نظر داشته باشید که نوشته را در جایی قرار دهید که کودک یقیناً متوجه آن بشود- م.] روش نخست بویژه در مورد کودکان خردسال مفید واقع می‌شود. صدای ملایم والدین و سخنان محبت‌آمیزشان، کودکان را توانا می‌سازد که جدایی‌های موقتی را بدون اضطراب بیش از اندازه تحمل کنند. [در صورت استفاده از این روش،  بخاطر داشته باشید که کودک بایستی از قبل از برنامه شما آگاهی داشته باشد- م.]

هنگامی‌ که فراز و نشیب‌های زندگی ، ما را به اجبار از کودکان خردسال‌مان جدا می‌کند، باید برای این جدایی زمینه‌سازی کرد. برای بعضی از والدین دشوار است به کودک بفهمانند که آنها برای عمل جراحی، تعطیلات، یا  برای انجام وظیفه‌ای اجتماعی از خانه دور خواهند بود. آنها به خاطر ترسی که از عکس‌العمل کودکشان دارند، هنگام شب یا وقتی که کودک‌شان در مدرسه است، یواش از خانه خارج می‌شوند و یکی از خویشاوندان و یا یک پرستار بچه را در خانه می‌گذارند که موقعیت را برای کودکشان توضیح دهد.

مادر دو قلوهای سه ساله بایستی تحت عمل جراحی قرار می‌گرفت. جوی از آشفتگی و هیجان خانه را در برگرفته بود، ولی به‌ بچه‌ها چیزی از موضوع گفته نشد. مادر صبح روزی که قرار بود در بیمارستان بستری شود، زنبیل خرید خود را در دست گرفت و وانمود کرد که می‌خواهد برای خرید به سوپر مارکت برود. او خانه را ترک کرد  و تا سه هفته بازنگشت.

در طول این مدت بنظر می‌رسید که بچه‌ها مثل گل پژمرده و پلاسیده شده‌اند. توضیحاتی که پدر می‌‌داد موجب تسلی خاطر آنها نمی‌شد. آنها هر شب با گریه به خواب می‌رفتند. در طول روز، آنها بیشتر وقتشان را جلوی پنجره می‌ایستادند و منتظر می‌شدند که مادر از راه برسد.

اگر کودکان را از قبل برای دوری از مادر آماده سازیم، آنها خواهند توانست که فشار ناشی از این جدایی را آسان تر تحمل کنند.

مادر پسرکی سه ساله ، دو هفته پیش از آنکه در بیمارستان بستری شود، درباره این مسئله با او صبحت کرد. پسرک علاقه کمی از خود نشان داد، اما مادر فریب فقدان حس کنجکاوی او را نخورد و گفت: «بیا با هم این بازی" مادر دارد به بیمارستان می‌رود" ، را بازی کنیم.» مادر چند تا عروسک تهیه کرد (او آنها را قبلاً به همین خاطر خریده بود). این عروسک‌ها باید نقش اعضای خانواده ، پزشک، و پرستار را ایفا می‌کردند. مادر در حالی که عروسک‌ها را با دست جابجا می‌کرد و به جای آنها حرف می‌زد، چنین گفت:

«مامان دارد می‌رود بیمارستان تا خوب بشود. مامان خانه نخواهد بود. پسرک از خودش می‌پرسد که پس مامان من کجاست؟ مامان کجاست؟ اما مامان خانه نیست. تو آشپزخانه نیست. تو اتاق خواب نیست. تو اتاق نشیمن هم نیست. مامان تو بیمارستان است، رفته آقای دکتر را ببیند و حالش خوب بشود. پسرک گریه می‌کند، مامانم را می‌خواهم. من مامانم را می‌خواهم. اما مامان رفته بیمارستان تا خوب خوب بشود. مامان پسرش را دوست دارد.  مامان هر روز دلش برای او تنگ می‌شود.

مادر و پسر این درام هجران و وصل دوباره را بارها و بارها اجرا کردند. ابتدا، بخش عمده گفتگو را مادر انجام می‌‌داد، اما بزودی، پسر هم سر رشته سخن را بدست گرفت. او با استفاده ای از عروسک‌های مناسب به پزشک و پرستار گفت که از مامان بخوبی مراقبت کنند، حال او را بهبود بخشند، و هر چه زودتر او را به خانه بفرستند.

فریبا محمودی-مشاورهنرستان هدف 


[ یکشنبه 87/9/17 ] [ 9:59 صبح ] [ خداداد مؤذنی بیستگانی ] [ نظرات () ]

41-  سعی کنیم شخصیت علمی و اجتماعی خویش را پیش دانش آموزان سبک نکنیم.

   42-  مقررات خشک و افراطی را از کلاس درس دور کنیم

   43-  در تدریس از گروه گرایی و خط بازی خودداری کنیم.

   44-  بر موضوعات درسی تسلط و از آن اطلاع کافی داشته باشیم.

   45-  در افزایش آگاهی و محتوای علمی و درسی خود بکوشیم.

   46-  به سولات دانش آموزان با لحن خوب و مناسب پاسخ دهیم.

   47-مطالعه پیش از تدریس و آمادگی قبلی جهت تدریس داشته باشیم.

   48-  برنامه ریزی داشته باشیم.

   49-  از ابتکار و خلاقیت در تدریس استفاده کنیم.

   50-  از روش های تدریس و از نحوه ی بکارگیری آنها آگاه باشیم.

   51-  به کیفیت شروع، ادامه و پایان درس توجه داشته باشیم.

   52-  به هنگام تدریس مطالب، تنوع را فراموش نکنیم.

   53-  از تجربیات درسی و تدریس دیگران استفاده کنیم.

   54-  در هر درس مطالب نو و تازه ای بیان کنیم.

   55-  سعی کنیم دانش آموزان در ارتباط با درس فعالیت عملی داشته باشند.

   56-  دانش آموزان را نسبت به یادگیری درس تشنه کنیم.

   57-  در صورت احساس خستگی در چهره دانش آموزان ازادامه تدریس بپرهیزیم.

   58-  سعی کنیم همواره اشکالات تدریس خود را رفع کنیم.

   59-  موضوع و عنوان درس را در ابتدای تدریس مشخص و بازگو کنیم.

   60-  درس را مرحله به مرحله تدریس کرده و از این شاخه به آن شاخه نپریم.

   61-  بیش از اندازه ی معمول به جزوه، کتاب و یا متن درس نگاه نکنیم.

   62-  از طرح شبهات و اشکالات بدون جواب بپرهیزیم.

   63-  جمع بندی درس را در انتها فراموش نکنیم.

   64-  از داشتن لحنی یکنواخت و تن صدای ثابت بپرهیزیم.

   65-  در هنگام تدریس در یک مکان ثابت توقف نکنیم.

   66-  دقت کنیم تمرین ها یا مسایل یا تکالیف در حد توان دانش آموز باشد.

   67-  در هنگام تدریس حتی الامکان از مثال استفاده کنیم.

   68-  در هنگام تدریس از مثال و امکانات  آموزشی موجود حداکثر بهره را ببریم.

   69-  خلاصه درس را در انتهای تدریس بازگو و مشارکت دانش آموزان را نیز بخواهیم.

   70-  ظاهری آراسته و منظم داشته باشیم و در نظر بگیریم که زیبایی سادگی است.

   71-  در کارهایمان نظم داشته باشیم تا الگویی مناسب برای دانش آموزان باشیم.

   72-  نتایج آزمونها را بررسی کنیم تا نقاط قوت و ضعف را بیابیم.

   73-  در هنگام خشم بر احساسات و عواطف خود غلبه کنیم.

   74-  در تمام کارهای خود قاطعیت و برش داشته باشیم.

   75-  دانش آموزان را در بالا رفتن از نردبان علم و دانش یاری کنیم.

   76-  در هنگام تدریس سعی کنیم تمام توجه دانش آموزان را به خود جلب کنیم.

   77-  فرصت انتقاد از خود را به دانش آموزان بدهیم.

   78-  از این که قادر به پاسخگویی برخی از سولات نیستیم هراس به خود راه ندهیم و به راحتی اقرار کنیم که پاسخ آن را نمی دانیم.

   79-  تجارب تازه ی خود را در اختیار دانش آموزان قرار دهیم و به یاد داشته باشیم که معلم هنرمند کسی است که با ایجاد شرایط و موقعیت های مناسب آموزشی خود، کمتر تدریس می کند ولی دانش آموزان بیشتر یاد می گیرند.

80 - برای خانواده ی دانش آموزان ارزش قائل شویم و شغل آنان را هر چه باشد احترام کنیم.

 


[ شنبه 87/9/16 ] [ 9:41 صبح ] [ فاطمه رمضان پور ] [ نظرات () ]

به نام خدای دانا

  راهبرد ویژه معلمان و دبیران گرامی                    آذر ماه 1387 

80نکته در تدرییس موفق 

1- با توکل بر خدا و نام خدا تدریس را شروع کنیم.

2- اخلاص در عمل تدرسی و تقوا را رعایت کنیم.

3- زمان هر جلسه تدریس را در نظر داشته باشیم

4- وقت کلاس ر ا به مطالب بیهوده و کم فایده صرف نکنیم.

5- سعی کنیم ساعات تدریس را تغییر ندهیم.

6- به هنگام تدریس نشاط روحی و روانی خود ار حفظ کنیم.

7- با خوشرویی تدریس کرده همواره چهره بشاشی داشته باشیم.

8- احساسات و عواطف فراگیران را تحریک نکنیم.

9- تلاش کنیم فضایی عاطفی را به وجود آوریم.

10- سعه صدر داشته باشیم و از فضل فروشی بپرهیزیم.

11-  وفای به عهد ، خوش قولی و تواضع در تدریس را از یاد نبریم.

12-  به هنگام تدریس آرامش خود را حفظ کنیم.

    13-  از قضاوت ناصحیح نسبت به دانش آموزان پرهیز کنیم.

     14-  اشتباها ت خود را توجیه نکنیم.

     15-  از علماء،بزرگان و شخصیت های دینی به احترام نام ببریم.

    16-  از به کار بردن کلمات خارج از نزاکت بپرهیزیم.

    17-  پرگویی نکنیم در واقع آنقدر بگوییم که می توانیم بشنویم.

    18-  راز دار و محرم اسرار دانش آموزان باشیم.

    19-  از تعصب بی جا بپرهیزیم.

   20-  از دانش آموزان توقعات بیش از اندازه نداشته باشیم.

   21-  رسا و روان بودن کلمات و جملات را رعایت کنیم.

   22-  از داشتن تکیه کلام پرهیز کنیم.

   23-  در تدریس ذوق و سلیقه ی خودرا به کار ببریم.

   24-  آرام و شمرده تدریس کنیم.

   25-  ساده ولی عمیق تدریس کنیم.

   26-  در املای کلمات دقت کنیم و کلمات را صحیح روی تابلو بنگاریم.

   27-  ذوق و استعداد دانش آموزان را شناسایی و هدایت کنیم.

   28-  بین دانش آموزان رقابت سالم و مثبت ایجاد نماییم.

   29-  در برخوردها عدل و انصاف را رعایت کنیم.

   30-  به دانش آموزان توجه و نگاه یکسان داشته باشیم.

   31-  با دانش آموزان همدردی کنیم.

   32-  از تشویق به موقع غافل نباشیم.

   33-  سخن دانش آموزان را بی موقع قطع نکنیم.

   34-  کارهای مربوط به کلاس را بین دانش آموزان تقسیم کنیم.

   35-  در هنگام موعظه خود را مخاطب اصلی قرار دهیم.

   36-  به مقررات محیط آموزشی احترام بگذاریم.

   37-  سعی کنیم کردار و رفتار خوبی از خود نشان دهیم.

   38-  پیش از تدریس شناختی از سطح معلومات دانش آموزان به دست آوریم.

   39-  بیش از اندازه در کار دانش آموزان ، خود را دخالت ندهیم.

   40-  به کار خویش ایمان و اعتقاد قلبی داشته باشیم.


[ شنبه 87/9/16 ] [ 9:39 صبح ] [ فاطمه رمضان پور ] [ نظرات () ]
یکی از بزرگترین و در عین حال ضروری‌ترین نیازهای روانی بشر امروز، میل به داشتن ارتباط اجتماعی با دیگران است. از طریق چنین ارتباطی است که آدمی تمامی نیازهای فیزیولوژیک و روانی خود را برآورده .....  
مـن یـک آدم کـم‌رو هـستـم!

یکی از بزرگترین و در عین حال ضروری‌ترین نیازهای روانی بشر امروز، میل به داشتن ارتباط اجتماعی با دیگران است. از طریق چنین ارتباطی است که آدمی تمامی نیازهای فیزیولوژیک و روانی خود را برآورده می‌سازد. انسان اولیه مجبور بود خود به تنهایی به شکار بپردازد؛ گرسنگی و تشنگی خود را برطرف سازد و امنیت خود را تأمین کند، ولی به مرور زمان دریافت که با همکاری و ارتباط با دیگران بهتر می‌تواند از عهده حل و فصل مشکلات خود برآید. همین نیاز بود که به تدریج منجر به پیدایش تشکیلات اجتماعی شد. امروزه سازمان اجتماعات به قدری پیچیده شده است که بدون اغراق باید گفت تقریباً تمامی نیازهای آدمی از جمله آموزش، بهداشت، اشتغال، همسرگزینی، فعالیت‌های فوق‌برنامه، سرگرمی‌ها و بسیاری فعالیت‌های دیگر، بدون ارتباط با دیگران ممکن نیست.
از طرفی، کمرویی
ـ به عنوان یک ویژگی شخصی ـ حالتی است که طی آن فرد حین برقراری یک ارتباط عادی یا صمیمانه با افراد دیگر دچار مشکل می‌شود.
کمرویی، طیفی از خجالت معمولی و اشکال در برقراری ارتباط صمیمانه، تا کمرویی شدید (یا ناتوانی حاد در برقراری روابط اجتماعی) را شامل می‌شود. از توضیحات پیش گفته پیداست که در مورد کمرویی شدید، زندگی و فعالیت فرد فلج شده و این مشکل، عملا‍‍ً او را از فعالیت‌های عادی روزمره باز می‌دارد. کمرویی به دلیل ایجاد محدودیت شدید در عملکرد فرد، موجب تقلیل کارائی و بهره‌وری افراد نیز می‌شود و در جامعه آثار زیانبار اقتصادی نیز خواهد داشت. (بنابراین، مقابله با علائم و عوارض این مشکل، بسیار مهم و اساسی است.)
این مطلب با هدف آشنایی با مشکل کمرویی، علل، عوارض و راههای مقابله با آن نوشته شده است. نحوه نگارش به صورتی است که شخصی که خود دارای این مشکل است با مراجعه به یک روانشناس، درخواست کمک دارد و روانشناس با استفاده از روش‌های تخصصی، سعی در بررسی مشکل و ارائه راه‌حل دارد. با این شکل نگارش خواننده می‌تواند ارتباط بهتری با موضوع برقرار کند.
... از این وضعیت خسته شده‌ام، از همه فرار می‌کنم، هر قدر می‌خواهم عاداتم را کنار بگذارم نمی‌توانم. در بین جمع معذب هستم. نمی‌توانم با دیگران صحبت کنم. از اینکه بقیه متوجه حالت‌های من بشوند خیلی می‌ترسم و همین ترس مرا از مردم بیشتر دور می‌کند. اگر معلم در کلاس سؤالی از من بپرسد، به راحتی نمی‌توانم جواب بدهم و دست و پایم را گم می‌کنم. از اینکه جلوی همکلاسی‌‌هایم درس جواب بدهم نپرسید که این وضعیت برایم مثل جهنم است. قلبم تندتند می‌زند و به نفس نفس می‌افتم؛ انگار که می‌خواهم بمیرم. صدایم می‌لرزد و تمام افکارم به هم می‌ریزد و همه چیز از یادم می‌رود. خلاصه دیگر تحمل این وضعیت را ندارم؛ آمدم پیش شما که کمکم کنید. با صدایی لرزان و چهره‌ای بسیار هراسان و نگران، تندتند حرف می‌زد و مشکلش را بیان می‌کرد.
گفتم: ـ خوب مثل اینکه خیلی نگران و مضطرب هستی، باید به کمک هم ببینیم مشکل چیست و راه حلی برایش پیدا کنیم. اول از همه می‌خواهم بدانم به نظر خودت اسم این مشکل چیست یا اینکه تو چه اسمی روی آن می‌گذاری؟
کمرویی چیست؟
ـ به نظرم من یک آدم منزوی، کمرو و خجالتی هستم. چون بودن توی جمع حالم را عوض می‌کند.
ـ من هم نظرم همین است. بگذار اول توضیح مختصری در مورد کمرویی بدهم.
آدم خجول کسی است که نزدیک شدن به او، به علت ترس، احتیاط یا عدم اعتماد مشکل باشد. به طور خلاصه کمرو شخصی است که در حضور دیگران احساس ناراحتی می‌کند.
ـ دقیقاً من همین وضع را دارم چون نمی‌توانم با دیگران ارتباط سالم و خوبی برقرار کنم. بیشتر ترجیح می‌دهم تنها باشم.
ـ بله و در چنین شرایطی شخص کمرو خودش را کنار می‌کشد. در بیان خواسته‌ها و عقاید یا ابراز وجود با مشکل مواجه می‌شود؛ در حرف زدن یا فعالیت کردن خیلی محتاط می‌شود و به صورت مشهودی از روابط اجتماعی می‌‌ترسد.
علائم کمرویی
ـ آقای دکتر چنین اوقاتی قلبم تندتند می‌زند؛ احساس می‌کنم صورتم قرمز و داغ شده به نفس نفس می‌افتم؛ صدایم می‌لرزد و احساس می‌کنم که بدنم جمع می‌شود.
ـ این علائمی که گفتی، بیشتر علائم جسمی هستند که در افراد کمرو در موقعیت‌های نامأنوس به وجود می‌آید، مثل تپش قلب، اختلال در ریتم تنفس، انقباض عضلات بدن و اختلال در کار بعضی از غدد مثل تیروئید. غیر از علائم جسمی علائم روانی مثل: احساس درماندگی، فراموش کردن دنباله مطلب یا قفل کردن ذهن، دستپاچگی و اضطراب، احساس بی‌کفایتی، احساس اینکه دیگران متوجه آنچه در ذهن هست می‌شوند، و در نهایت غرق شدن در افکار خود.از جمله علائم رفتاری کمرویی هم می‌توان از رفتارهایی مثل کم حرفی، عدم برقراری ارتباط کلامی، نداشتن جرات اظهار نظر یا بیان احساس نام برد.
ـ انگار تمام حالت‌های مرا به طور دقیق توصیف می‌کنید. علت این وضعیت چیست آقای دکتر؟
علل کمرویی
ـ خوب این سؤال تو خیلی پیچیده است. شاید سؤال تو را بتوان اینطور جواب داد که: کمرویی یک فرایند پیچیده روانی ـ اجتماعی است که عوامل زیادی از جمله روابط نادرست و عدم سازگاری اجتماعی دوران کودکی ـ چه در خانه و چه در مدرسه ـ را می‌توان از علل اولیه و مهم آن ذکر کرد. ـ می‌توانید در این مورد بیشتر توضیح دهید؟
ـ ببین. اکثر افراد کمرو در دوران کودکی و رشد با این مشکلات مواجه بوده‌اند و والدین کمرو الگوی رفتاری آنها بوده، شرایط لازم برای یادگیری مهارت‌های ارتباطی را نداشته‌اند، والدین متوقع و سخت گیر داشته‌اند، در بین جمع توسط معلم خانواده یا دیگران به طور مکرر تحقیر شده‌اند یا مورد تهدید و تنبیه ناروا قرار گرفته‌اند، از آنها حمایت‌های افراطی و غیر ضروری می‌شده، در زندگی شکست‌های متعدد داشته‌اند، ترس از طرد شدن یا نگرانی بیش از حد برای مورد تایید دیگران قرار گرفتن داشته‌اند، اعتماد به نفس پایین داشته‌اند، خاطرات آزار دهنده از تجربیات اجتماعی قبلی خود داشته‌اند و یا اینکه یک نقص عضو یا بیماری جسمی احساس حقارت و انزوا را در آنها تقویت کرده است. این موارد نمونه‌هایی از علل موثر بر کمرویی است.
ـ اینهایی که شما مثال زدید اکثراً مربوط به دوران کودکی است. در صورتی که گاهی انسان در دوران کودکی کمرو نیست و از دوره نوجوانی منزوی و کمرو می‌شود. در این مورد چه علت‌هایی را باید در نظر گرفت؟
ـ آفرین. پس از قرار معلوم تو از این دسته افراد هستی. سؤال بسیار خوبی بود. از جمله مهمترین علل کمرویی در سنین نوجوانی و جوانی، وجود نگرش‌های خاص نسبت به خود است که ما به آنها «تحریفات شناختی» می‌گوییم. مثلاً اینکه از خودمان انتظارات غیر واقع بینانه را در این باورها می‌بینیم. مثلاً اعتقاد به این که من باید کامل باشم و نباید اشتباه کنم، یا دیگران روی رفتار من خیلی حساس و دقیق هستند و اشتباهات مرا همیشه به خاطر خواهند داشت، یا اگر من اشتباهی در گفتار یا رفتارم داشته باشم برای همیشه بی‌اعتبار خواهم شد. داشتن این باورهای غلط باعث می‌شود که فرد برای خودش یک محکمه یا دادگاه درونی تشکیل بدهد و دائماً خود را به خاطر کوچکترین خطا و سهو (که هر کسی می‌تواند داشته باشد و در ارتباط اجتماعی، وقوع آن امری طبیعی است) سرزنش و سرکوب کند.
ـ دقیقاً همینطور است آقای دکتر. من به خاطر اینکه بهترین باشم و هیچ ایرادی در وجودم نباشد، سعی می‌کنم کمتر در معرض قضاوت دیگران قرار بگیرم و همیشه از این وضعیت فرار می‌کنم.
ـ خوب، مثل اینکه کم کم داریم به جاهای خوبی می‌رسیم. آیا می‌دانید اگر این وضعیت ادامه پیدا کند چه می‌شود؟
ـ می‌توانم حدس بزنم، ولی دوست دارم شما برایم مسئله را دقیقتر بیان کنید.
عوارض و پیامدهای کم رویی
ـ از آنجا که فرد کمرو همیشه از شرایط و موقعیت‌های اجتماعی فرار می‌کند، این نشانه‌ها باعث نادیده گرفتن او در موقعیت‌های زندگی می‌شود. به مرور زمان شخص از این مسئله احساس حقارت می‌کند و احساس حقارت، موجب تشدید اجتناب او از ارتباطات اجتماعی می‌شود. یعنی فرد کمرو همیشه در یک دایره بسته «اجتناب، نادیده گرفته شدن، احساس حقارت» قرار دارد. به طور کلی کمرویی این پیامدها را به دنبال دارد:
- مانع از این می‌شود که تو با افراد جدیدی ملاقات کنی، دوست پیدا کنی و از تجربیات خوب زندگی لذت ببری؛
- باعث می‌شود نتوانی از خودت دفاع کنی یا عقیده‌ات را ابرازکنی، باعث می‌شود ارزیابی دیگران از نقاط قوت و توانایی‌های تو محدود شود؛ باعث درون گرایی افراطی تو می‌شود؛
- باعث می‌شود نتوانی به راحتی فکر کنی یا به طور موثر ارتباط برقرار کنی و سرانجام احساسات منفی مثل افسردگی، اضطراب و تنهایی به طور خودکار، با تو همراه خواهند بود.
ـ آقای دکتر در واقع همین مسائل باعث شده که روز به روز احساس کنم دارم از جامعه و مهمتر از آن، از خودم دور می‌شوم. به خاطر همین است که الان خدمت شما هستم. دوست دارم به من یاد بدهید برای مقابله با این مشکل چکار کنم؟
مهارتهای شناختی ـــ رفتاری مقابله با کمرویی
ـ برای مقابله با کمرویی اول باید مشخص شود که چگونه، چه موقع و با چه افرادی دچار مشکل کمرویی می‌شویم؟ چه احساسی پیدا می‌کنیم؟ و چرا؟ آیا تنها هم که هستیم چنین احساسی داریم؟ چه موقعیت‌هایی هستند که به خاطر کمرویی از مواجهه با آنها اجتناب می‌کنیم؟ به چه دلایلی دچار این حالات می‌شویم؟
با اطلاع از این مسائل و پاسخ به این سئوالات و همینطور آموزش مهارتها و توانمندیها کمتر دچار کمرویی می‌شوم.
اولاً برنامه کامل دو روز خودت را با طرز واکنش‌هایت نسبت به موقعیت‌ها و افراد بنویس و تحلیل کن. آیا می‌توانی بهتر از این عمل کنی؟ برای رو در رو شدن با کمرویی یک قرارداد روشن و صریح با خودت ببند که شامل اهداف و اقدامات ویژه باشد و بعد در مقابل موفقیت‌‌های اجرایی به خودت پاداش بده و اگر شکست خوردی، برای شروع مجدد و جبران شکست برنامه ریزی کن. هدفت را به چند قسمت جزیی تقسیم کن. قسمت‌های کوچک‌تر، عملی و قابل اجرا هستند. مشخص کن چه کاری را باید اول انجام دهی، چه کاری را دوم و به همین ترتیب به سمت اهداف بزرگ تر حرکت کن.
به این نکته توجه کن که احساس و رفتار از ‌‌اندیشه و فکر تاثیر می‌گیرد. اگر باور داری که خجالتی هستی، مثل یک فرد خجالتی هم رفتار خواهی کرد. بعد هم برای توجیه این مسائل می‌گویی خوب من اینطوری‌ام؛ کمرو هستم. باید شعار ذهنی «من کمرو هستم» را به «من سعی می‌کنم کمرو نباشم» تغییر دهی، یعنی نگرش خودت را در مورد شخصیت خود اصلاح کنی.
ـ آیا این‌هایی که گفتید برنامه ریزی‌های مقدماتی برای مقابله هستند؟ چون احساس می‌کنم هنوز برنامه عملی به من نداده‌اید.
ـ دقیقاً همینطور است. معمولاً وقتی می‌خواهی یک کاری را شروع کنی، اول باید ذهنت آماده شود و به عبارت دیگر آمادگی شناختی پیدا کنی. اینهایی که گفتم آمادگی‌های اولیه شناختی برای شروع پیگیری مهارت‌های رفتاری است. پس آمادگی شناختی یک اصل مهم در روند درمان کمرویی است.
ـ دوست دارم در مورد مهارت‌های رفتاری هم چیزهایی بدانم.
ـ عجله نکن. وقتی که ذهن تو کاملاً آماده پذیرش تغییر شد، یا به عبارتی اول سعی کردی نگرش ذهنی خود را تغییر بدهی، استفاده از مهارتهای رفتاری کم‌کم شروع می‌شود. به تدریج با توجه به برنامه‌ریزی قبلی که صحبت کردیم، سعی کن هنگام حرف زدن با دیگران تماس چشمی داشته باشی. با دقت به صحبتهای آنها گوش بده و در ارتباط فعال باش. اگر سؤالی به ذهنت آمد، با آرامش آن را مطرح کن. شمرده شمرده صحبت کن و از پاسخ طرف مقابل به سؤالات تشکر کن. این را از محیط خانه شروع کن و کم کم با دوستان و بعد با افراد غریبه تمرین کن. صحبت کردن، پرسیدن، تلفن کردن و کلاً هر کاری را که به ارتباط برقرار کردن مربوط است، به دیگران واگذار نکن. با وجود احساس کمرویی، خودت داوطلب و پیشقدم شو. اگر نمی‌دانی ارتباط اجتماعی را چگونه شروع کنی، می‌توانی از طریق تماس با تلفن118 و پرسیدن یک شماره تلفن مورد نیاز شروع کنی، یا به روابط عمومی صدا و سیما زنگ بزن و نظر خودت را در مورد یک برنامه بگو. سعی کن در سلام کردن پیشقدم باشی. در مکان‌های عمومی مثل مسجد، اتوبوس، اتاق انتظار پزشک، مغازه و کتابخانه، با دیگران ارتباط برقرار کن. به هر حال تو باید شروع کنی و ابتکار عمل را در دست بگیری. پذیرایی،‌ تعارف کردن،‌ سؤال کردن، ردوبدل کردن امانت و هر گونه مشارکت دیگر، مناسب است. سعی کن بیش از‌‌اندازه خودت را گرفتار آداب و رسوم و تعارف و تکلف نکنی. بسیار راحت و ساده با دیگران ارتباط برقرار کن. ضمن توجه به نظافت و آراستگی، زیاد به دنبال مد لباس و ظاهر آرایی و استفاده از ویژه نباش. سعی کن خودت باشی.
ـ دقیقاً همین طور است آقای دکتر. من همیشه می‌خواهم خودم را خیلی بیشتر و بالاتر از آن چیزی که هستم نشان بدهم و این مسئله مشکل مرا بیشتر می‌کند.
ـ به مهارت‌های رفتاری دیگر توجه کن. در گروه سرود، قصه‌گویی، برنامه صبحگاهی، مراسم و جشن‌ها و حتی کنفرانس‌های کلاسی ثبت نام کن. برای دوستانت خاطره، خلاصه کتاب یا فیلمی را که دیده‌ای تعریف کن. در فعالیت‌های گروهی شرکت کن. مرتب به خودت بگو «من باید فعال باشم» و هر روز گام مثبتی در رفع کمرویی بر می‌داری، خودت را تشویق کن و به خود امتیاز بده. اطلاعات خود را در مورد مسائل روزمره زندگی اجتماعی ــ سیاسی ــ فرهنگی و... افزایش بده تا در جمع حرفی برای گفتن داشته باشی و اگر موقعیتی پیش آمد، بتوانی اظهار نظر کنی. بخشی از اوقات خود را برای استراحت، تفکر آزاد، تنش زدایی و تمرین آرام سازی عضلانی اختصاص بده. نهایی ترین هدف رفتاری در غلبه بر کمرویی این است که بتوانی احساسات خود را با دیگران در میان بگذاری. با آنها ارتباط برقرار کن و اگر تقاضا و خواهشی داری مطرح کن، یا اگر کسی از تو تقاضایی کرد و به دلایلی نمی‌توانی آن را انجام دهی، صریحاً بگو نمی‌توانم.
ـ آقای دکتر برای اینکه همیشه انگیزه و انرژی و احساس مثبت برای دنبال کردن این مهارت‌ها را داشته باشم چه کنم؟
ـ این موضوع اولاً به همان آمادگی شناختی اولیه که گفتم بر می‌گردد. یعنی اول باید بعضی از نگرش‌هایی را که در ذهن تو رسوب کرده، اصلاح کرد. در ضمن در حالیکه رفتارهای اجتماعی شدن و مهارت‌های ارتباطی را تمرین می‌کنی، باید در ذهنت هم آمادگی تغییر را ایجاد کنی. معمولاً داشتن نگرش‌های منفی و مرور دائم خاطرات بد، این انگیزه و آمادگی را کم می‌کند. پس باید: ذهن خود را از موفقیت‌های گذشته، هر چند جزئی، پر کنی و از تحقیر کردن خودت خودداری کنی. بررسی کن ببین چه چیزی باعث می‌شود که در مورد خودت منفی‌گویی کنی، سپس علت آن را بر طرف کن. سعی کن تصویر مثبتی از خود در ذهن مرور کنی ــ تصویری مخالف با خجول بودن. تجربیات خوشایند و موفق را در ذهن خود مرور کن نه تجربیات ناخوشایند را. مرتب برتری‌های دیگران را به رخ خود نکش. با خودت بگو هیچ کس کامل نیست و من هم همینطور. هرگز خود را مورد سرزنش و شماتت قرار نده و اگر هم اشتباه کردی بگو تجربه کردم، سعی می‌کنم دیگر تکرار نشود. به خاطر داشته باش هر شکست مقدمه یک پیروزی است. توجه کن که گاهی شکست و نومیدی نعمت‌هایی هستند در لباس مبدل. خاطرات تلخ گذشته تا زمانی که مستأجر خانه ذهن تو هستند، آنجا باقی می‌مانند. فوراً برای آنها یک آگهی تخلیه صادر کن. می‌توانی خاطرات تلخ را روی یک کاغذ بنویسی و آن را پاره کنی و دور بریزی. احساسات آزاردهنده و باز دارنده را از خود دور کن.
ـ با این صحبت‌ها فهمیدم که قبل از عمل باید ذهنم را از خیلی از افکار ناامید کننده و آزار دهنده و تحقیرآمیز پاک کنم. این یعنی آمادگی ذهنی برای عمل و تمرین رفتاری.
ـ آفرین. دست آخر این را اضافه کنم که باید باور کنی که تا ارتباط را شروع نکنی، مشکل به قوت خود باقی است. درست مثل کسی که می‌خواهد شنا یاد بگیرد ولی از آب می‌ترسد. پس باید دلش را به دریا بزند و میان استخر بپرد تا ترسش بریزد. با دست روی دست گذاشتن مشکلی حل نمی‌شود. شعار تو باید همیشه این باشد «تلاش، تلاش، تلاش». دائماً تمرین‌های رفتاری را تکرار و مرور کن و در کار اصرار به خرج بده. برای رفع کمرویی از همین امروز شروع کن، فردا دیر است. ادامه اینگونه رفتارها، عواقبی جز دلسردی، خجالت و انزوای بیشتر برای تو ندارد. به خدا توکل کن، جدیت و اراده به خرج بده. خود را باور کن که می‌توانی تغییر کنی و از هر فرصتی که پیش می‌آید برای بهبود مهارتهای اجتماعی بهره بگیر.
سیدمحمد فقهی
کارشناس مطالعات اجتماعی جمعیت هلال‌احمر اصفهان
به نقل از روزنامه اطلاعات 30/7/1387


[ یکشنبه 87/9/3 ] [ 8:27 عصر ] [ خداداد مؤذنی بیستگانی ] [ نظرات () ]


.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

به شوق صبح و سحر، شام تار هم خوب است برای گریه شدن آبشار هم خوب است تمام هفته خطا و غروب جمعه دعا کمی خجالت از این انتظار هم خوب است اگر چه لایق وصل تو نیستیم آقا ولی کشیدن ناز نگار هم خوب است گمان کنم که نمی بینمت، بگو غلط است امید دادن این بی قرار هم خوب است کسی به فکر شما نیست، همه خوبند ملال نیست دگر، کار و بار هم خوب است مرا ببند که من جای دیگری نروم برای عبد فراری حصار هم خوب است هوای شهر بد و گریه سخت و حال بد است کمی هوا وسط این غبار هم خوب است اگر نشد برسم من به پابوسی تو برای این دل من وصف یار هم خوب است برای اینکه به دست آورم دلت را من قسم به فاطمه داغدار هم خوب است مرا ببخش به دردت نخورد نوکریم که بخشش دل این شرمسار هم خوب است اگر که پای رکابت نشد شهید شوم برای کشتن ما زلف یار هم خوب است اگر اجل به وصالت مرا مجال نداد امید آمدنت بر مزار هم خوب است
امکانات وب


بازدید امروز: 29
بازدید دیروز: 82
کل بازدیدها: 991152