سارا بشدت از آلوده شدن میترسد، اگر او احساس آلودگی بکند، به هیچ وجه نمیخواهد بدن خود و یاحتی چیزهای متعلق به خود را در خانه و دور و بر آن لمس کند. او به هیچ وجه دستگیره درها و حتی شیر آبی که قبلا دست دیگران به آنها خورده را لمس نمیکند و درها را با پا و یا با آرنج خود باز میکند و حتی شیرهای آب را با آرنج خود باز و بسته میکند.
سارا سعی میکند از دستکش برای گذاشتن آشغالها در ظرف آشغال استفاده کند. او به هیچ وجه حاضر نیست چیزی را از زمین بردارد، با دیگران دست نمیدهد و به طور کلی از دست زدن به هر چیزی که به نظرش آلوده میرسد اجتناب میکند.
اختلال وسواس فکری - عملی( Obsessive CompulsiveDisorder ) در کودکان به صورت تفکرات مزاحم و تکرار کلیشهوار رفتارهای خاصی بروز میکند که موجب نگرانی آنان میشود. اینگونه افکار ناخواسته بوده و همیشه مزاحم و ناراحتکننده هستند.
مانند سایر بیماریهای روانی، تحقیقات رفتار و عادتهای وسواسی، اعمالی هستند که کودک آنها را بارها و بارها تکرار میکند. این افکار نهتنها خوشایند نبوده بلکه مفید هم نیستند. در بسیاری از موارد، وسواس در کودکان همانند بزرگسالان است ولی غالبا تشخیص و درمان نمیشود.چنانچه این وسواس درمان نشود، نه تنها باعث ناراحتی و استرس بیشتر کودک شده بلکه ممکن است موجب اختلالاتی در امور تحصیلی، روابط طبیعی اجتماعی و رشد عاطفی وی شود.
وقتی وسواس کودک بسیار شدید باشد، دوستان و همکلاسیهای او علائم و نشانههای وسواس او را به سخره گرفته و باعث گریه و آزار او میشوند. عاقبت کودک منزوی و از مدرسه گریزان میشود.
دانشمندان هنوز علت واقعی وسواس را به طور کامل کشف نکردهاند و زیادی باید در این زمینه انجام شود تا علت واقعی این نوع بیماریها آشکار گردد.
وسواس نتیجه ترکیب عوامل مختلف زیستی (ژنتیک)، روانی و اجتماعی است. در فردی ممکن است علل عمده این بیماری، عوامل زیستی (ژنتیک) باشند، در حالی که در فرد دیگر، ممکن است عوامل روانی یا اجتماعی باشند.
به عنوان مثال، ممکن است پسر جوانی در مقابل عفونت گلو مصونیت کمتری داشته باشد و این امر باعث به وجود آمدن علائم و نشانههای وسواس شود که در این صورت میتوان گفتاین فرد به طور زیستی آسیبپذیرتر بوده است.
در حالی که یک زن ممکن است علائم و نشانههای وسواس را بعد از یک واقعه ***** جنسی کسب کرده باشد که در چنین حالتی میگوییم عوامل روانی در ایجاد وسواس دخالت داشتهاند.در بعضی افراد مخصوصا کودکان، عوامل به وجود آورنده وسواس بیشتر جنبه ژنتیک دارد. در واقع میتوان گفت که علائم و نشانههای وسواس فکری عملی تنها در10 تا 15 درصد افراد بسیار نزدیک کودک مبتلا به وسواس دیده میشود حتی اگر افرادی به طور ژنتیک مستعد مبتلا شدن به وسواس باشند باید این زمینه به وسیله عوامل اجتماعی تحریک شده باشد و اگر شرایط زندگی اجتماعی خوب باشد ممکن است فرد هرگز به این بیماری مبتلا نشود.
شرایط زندگی اجتماعی شامل وقایع بسیار جدی در دوران کودکی و نوجوانی است که فرد ممکن است از نظر عاطفی کمبود داشته و یا مورد ***** جنسی قرار گرفته باشد. از طرف دیگر وقایع کماهمیت دیگری مثل تغییر شغل و مدرسه نیز میتواند باعث شدت آن شوند.
بزرگسالانی که مبتلا به وسواس هستند، میترسند مبادا آن را به کودکان خود منتقل کنند. با این حال، احتمال منتقل شدن این امر 5 درصداست. بعلاوه اگر فرزند این افراد بدشانس باشد و این انتقال به وقوع بپیوندد، آنان به اندازه کافی از مشکل آگاهی دارند و میتوانند در همان مراحل اولیه به فرزند خود کمک کنند.
شایعترین نشانههای رفتارهای وسواسی
شناخت علائم و نشانههای این اختلال در اغلب کودکان وسواسی قدری مشکل است؛ زیرا بچهها قادرند خیلی ماهرانه افکار و رفتارهای وسواسگونه خود را مخفی نگه دارند. گاهی نیز والدین توانایی کشف افکار و اعمال وسواسی آنها را ندارند.
به طور کلی رایجترین افکار و رفتار وسواسی کودکان عبارتند از:
- ترس از گرد و خاک و عفونت و بیماری که با شستشوی وسواسی همراه شود، از جمله شایعترین نشانههای رفتار وسواسی است. افکار وسواسی هراس از کثیفی و عفونتها و نیز اعمال وسواسی است که با شستشوی فراوان و نامتناسب همراه است. ترس از کثیفی و عفونت، اغلب در هر دو گروه دختران و پسران مشاهده شده است.
به عنوان مثال وقتی که یک کودک و یا نوجوان هر 10 دقیقه یک بار و یا به دفعات مشخصی در روز (م***** از 100 مرتبه یا بیشتر) دستش را بشوید، اگر با وجود عادتهای وسواسی در شستشو، از اینگونه اعمال بر حذر داشته شود، شدیدا احساس ناخوشایندی کند و یا رفتار خشنی از خود بروز دهد، مبتلا به وسواس است.
بعضا شستشوی وسواسی چنان شدید میشود که به خشکی مفرط پوست دست و پا، حساسیت و پوسته شدن و حتی کنده شدن پوست بدن و نهایتاً مشکلات جدیتر میانجامد.
دومین نشانه شایع از علائم وسواس، چک کردنهای مداوم است. کودکی که از علائم وسواس به صورت چک کردن در عذاب است، به طور مداوم و بکرات موارد خاصی را چک میکند. به عنوان مثال، هر 5 دقیقه یک بار به در منزل سر میزند تا مطمئن شود کاملا بسته است و یا اطمینان یابد که پدر و مادرش در منزل هستند. بعضی از این کودکان به علت داشتن علائم وسواسی ممکن است ساعتها پشت در بایستند.
- یکی دیگر از انواع شایع افکار وسواسی به بیماری و مرگ مربوط میشود. به افکار وسواسی در ارتباط با بیماری، غالبا مالیخولیا گفته میشود که کودک همواره فکر میکند به نوعی بیماری مبتلا است. کودک در ذهن خود به بررسی این افکار میپردازد و هر قدر که سعی میکند در مقابل آنها مقاومت کند، متاسفانه موفق نیست.
- تمایل به پاکیزگی و نظم . نیاز به ایدهآل بودن در بسیاری از کودکان خصوصا در مراحل خاصی از رشد دیده شده ولی اگر این تمایل تقویت و یا در آن زیادهروی شود، میتواند نشانهای از وسواس باشد که تصحیح چندین و چند باره تکالیف شب و یا غلطگیری و پاکنویس کردن مکرر یک نامه نمونههایی از این رفتار است.
بعضی از کودکان مبتلا به وسواس نظم، تمایل زیادی به نظم بخشیدن به امور دارند؛ مثلا همه وسایل اتاق باید در مکان خاصی و با نظم مخصوصی قرار گرفته باشد.پارهای از کودکان مبتلا به شمارشهای وسواسیاند، مانند شمارش یک عدد خاص، شمارش با فواصل معین، شمارش ضمن حرکت.
به عنوان مثال کودک احساس میکند باید تمام پنجرهها و یا منازل را در طول مسیرش بشمارد. این نوع شمارش چنان وسواسی است که اگر کودک شک کند آیا بدرستی شمارش را انجام داده یا خیر، باید مجددا از ابتدا شروع به شمردن کند.
پارهای از کودکان با علائم وسواس، تصاویر ذهنی ناخواسته و مزاحمی از صحنههای خشونت و زشت دارند. غالبا این افکار آنچنان آشفته و بیربط هستند که دوستان یا والدینشان بندرت به صحبتها و افکار آنها گوش میدهند.
کندی وسواس بیشتر در بزرگسالان مبتلا به وسواس و بندرت در کودکان دیده شده است که این عارضه بیشتر در ارتباط با ناتوانی در تصمیمگیری امور حتی مسائل روزمره ساده باشد. به عنوان مثال کودک و یا نوجوان مبتلا در مورد این که آیا لباس قرمزرنگ را بپوشد یا آبیرنگ را دچار سردرگمی شده و در نتیجه در تصمیمگیری فلج میشود.
تحقیقات نشان داده که اکثر کودکان فقط رفتار وسواسی دارند و افکار وسواسی در آنها دیده نشده در حالی که احتمال عکس این قضیه در بیماران بزرگسال بیشتر است. به هر حال همه کودکان همیشه یک نوع علامت وسواس را ندارند و علائم در کودکان، متفاوت است.
اهمیت شناخت اولیه
اگر در همان مراحل اولیه که بیماری کودک (وسواس) شناخته شد تحت درمان قرار گیرد، خیلی بهتر است. در غیر این صورت، آداب رفتاری و رفتارهای اجتنابی، فرصت رشد کردن خواهند داشت و در نتیجه وسواس به دیگر قسمتهای زندگی فرد گسترش مییابد. گفتنی است نیمی از افراد بزرگسال مبتلا به این اختلال، در کودکی نیز این ناراحتی را داشتهاند.
وسواس معمولا بر اثر گذشت زمان تغییر میکند. کودکی که وسواس شستن دارد، وقتی بزرگتر میشود ممکن است وسواس کنترل کردن نیز داشته باشد.
دقیقا نمیدانیم چرا در دوران کودکی این علائم در بعضی از افراد دورهای و در بعضی دیگر مزمن و دائمی هستند. آنچه ما بخوبی میدانیم این است که شناخت و درمان آن در مراحل اولیه، نتایج بسیار مفیدی به بار میآورد، به طوری که فرد را در بزرگسالی از شر آن خلاص میکند. در واقع تشخیص وسواس در کودکان همانند تشخیص آن در بزرگسالان است، با این تفاوت که کودکان نسبت به موقعیت و شرایط خود چندان آگاهی ندارند.
کودکان برخلاف بزرگسالان نمیفهمند وسواس آنها غیرمنطقی یا نتیجه یک بیماری است. (اگر چه کودکان این رفتار خود را احمقانه و غیرضروری میدانند.)
نقش خانواده در درمان
در شیوه عکسالعمل نشان دادن در مقابل کودک مبتلا به وسواس، بین اعضای خانواده معمولا اختلاف نظر وجود دارد. به عنوان مثال، یکی ممکن است روش مراقبت کننده در پیش گیرد، دیگری ممکن است کاملا مخالف باشد و خشمگین شود و یکی هم ممکن است روش عاطفی در پیش بگیرد و بخواهد خارج از جو خانواده به کودک مبتلا به وسواس کمک کند.
با این حال، همه این عکسالعملها برای کمک کردن به کودکی است که مبتلا به وسواس است و خانواده او را دوست دارند.در حقیقت دخیل کردن خانواده، خصوصا پدر و مادر در درمان کودک مبتلا به این بیماری، ضرورتی انکارناپذیر است. تجربه درمانگران حاکی از آن است که خانواده شدیدا در بروز علائم وسواسی یا سیستم وسواسی کودک نقش دارد.
به عنوان مثال یکی از ملاحظات والدین این است که آنها هیچگونه مهمانی به منزل دعوت نمیکنند، چرا که افراد تازه وارد با خود ناپاکی و باکتری را به منزل میآورند و احتمالا هیچگونه رابطهای با اعضای فامیل، دوستان و آشنایان وجود ندارد و کودک نیز هراس دارد مبادا به میکروبهایی که از منازل دیگران آورده میشود مبتلا شود.بارها دیده شده که مادر لباس و ملحفههای کودک را چندین بار میشوید تا ترس فرزندش را در این رابطه کاهش دهد.
اطمینان دادنهای مکرر حتی تا صد بار بیشتر در روز درباره یک مساله خاص یا اختصاص دادن تمام یک بعد از ظهر به مراسم وسواسی کودک طرز عمل بسیاری از والدین است. والدین کودکان مبتلا به وسواس همانند بیشتر والدین که کودکانشان به بیماریهای روانی دیگری مبتلا هستند، از احساس گناه رنج میبرند و احساس میکنند نمیتوانند بخوبی از پس کارها برآیند.
خود بیمار نیز مسوولیت رنج و عذاب خانوادهاش را متوجه خود میبیند و احساس میکند همه چیز در نتیجه اشتباهات اوست. به واسطه اینگونه افکار باید بدانیم هر نشانه وسواس چگونه بر فرد فرد اعضای خانواده و نیز کل خانواده به عنوان یک مجموعه تاثیرگذار است.مهمترین نکته این است که به یاد داشته باشیم وسواس، یک بیماری واقعی است که کودک و کل خانواده را تحت تاثیر قرار میدهد.
در جریان مشاورههای خانوادگی، میزان درگیر شدن والدین با تمرینهای خانگی بیمار (کودک) موضوعی مهم به حساب میآید. باید به یاد داشت در بسیاری از کودکان که بشدت تحت تاثیر این بیماری قرار دارند، روند بیماری سخت و ماندگار است که تا پایان عمر شکلهای مختلف با درجات مختلفی از علائم وسواسی را تجربه خواهند کرد.
روشهای درمان اختلال وسواس در کودکان
معمولترین روش درمان که در مطالعات نیز به عنوان موثرترین راه در درمانهای کوتاهمدت و بلندمدت شناخته شده، ترکیبی از رفتار درمانی، شناخت درمانی و کاربرد داروست.
در شکلهای خفیف وسواس، رفتار درمانی به تنهایی کافی است، اما در موارد پیچیدهتر وسواس، درمان با دارو نیز ضروری به نظر میرسد. یک برنامه رفتار درمانی میتواند در درمان کودکان مبتلا به وسواس موثر باشد. این روش باید دقیقا به کار گرفته شود و در واقع تمرینی کاملا اختصاصی است. حمایت والدین کودک در اجرای این برنامه در منزل بسیار مهم است و به طور کلی هر چه بیمار کمسنتر باشد، مشارکت والدین در درمان این بیماری باید جدیتر باشد.
در اجرای مراحل درمان اولین نکته این است که کودک و خانواده او باید بدانند وسواس اختلالی است که خود کودک (بیمار) در ایجاد آن هیچگونه مسوولیتی ندارد. ممکن است کودک و حتی خانواده او بر اثر تکرار اعمال وسواس خسته و عاجز شوند. باید وسواس به عنوان اختلالی تصور شود که بر کودک تحمیل شده و او قربانی این بیماری است و مبارزه علیه بیماری به شکل درمان باشد.
گام بعدی، تعیین ابعاد اعمال وسواسی است، در چه موقعیتهایی این اعمال ظاهر میشود و چند وقت یک بار کودک مورد هجوم افکار وسواسی است که در این خصوص توصیه شده فهرستی از علائم وسواسی بیمار را مطابق با گفتههای خودش تهیه کنیم. گروه دیگری از رفتار درمانگران که روشهای خود را بر پایه دیدگاه شناخت درمانی استوار کردهاند نیز برای درمان اختلال وسواس در کودکان سعی میکنند ابتدا به کودک بیاموزند چگونه میتواند احساسات و افکارش را درباره فکر و عملی که انجام میدهد، تغییر دهد.
برای مثال، اگر کودکی وسواس دست شستن دارد، از او میخواهند دستهایش را کثیف کند و بکوشد بدون آن که چندین بار دستهایش را بشوید به بازی خود ادامه دهد و فقط در انتهای بازی دستش را بشوید. در این روش تغییر نگرش کودک درباره کثیفی و آلودگی مدنظر است. روشهای درمان رفتاری، زمانی که اعضای خانواده هم درگیر حل مشکل شوند، بهترین شیوه درمان محسوب میشود.
در مورد دارو درمانی میتوان گفت دارو، یک جادو نیست که فورا علائم وسواسی را به طور کامل زائل گرداند، ولی به هر حال کودکان پس از مصرف دارو حس میکنند که هجوم افکار وسواسیشان به مراتب کمتر شده و احساس نیاز به تکرار اعمال و آداب وسواسی کمکم رنگ باخته است.
زندگی کودک خود را به عنوان یک باغچه در نظر بگیرید. افکار و اعمال وسواسی به عنوان علفهای هرز تمام شاخ و برگ و ریشه درختان باغچه را گرفته و هر لحظه به رشد و نمو خود ادامه میدهند.
به منظور قلع و قمع کردن آنها به طرق مختلف از قبیل هرس کردن (دارو درمانی) یا کاشتن درختان جدید (از قبیل افزایش فعالیتها و کارهای مورد علاقه بیمار) و از همه مهمتر تغییر شیوههای طرز تلقی اقدام کنید.
یکی از روشهایی که احتمال رشد و نمو مجدد علفهای هرز را از میان میبرد، این است که وقتی آنها را هرس میکنید باید از ریشه قطع کنید نه این که فقط شاخ و برگهای ظاهری و رویی آنها را از میان ببرید. قسمتهایی از وسواس ممکن است در زندگی کودک شما به صورت خیلی ظریف باقی بمانند. بکوشید روی آنها کار و به طور کامل آنها را از ریشه نابود کنید.
موفق باشید و باغچه خوب و سبزی داشته باشید.