یکی از آرزوهایتان را همین الان جلوی چشم بیاورید. هر آرزویی که میخواهد باشد. میخواهد پول و ثروت باشد یا عشق و محبت یا نمره قبولی و یا استراحت و تفریح یا هر چیز دیگر. فقط بگویید از این چیزی که آرزومندش هستید و طلبش میکنید، چقدر از آن میخواهید. کم یا زیاد!؟
اگر به شما بگویند همراه با این آرزویی که چشم به راهش هستید یک سری چیزها هم همراه است که شما خوشتان نمیآید و از آن چیزهایی که خوشتان نمیآید ولی مجبورید دریافت کنید، چقدر میخواهید؟ کم یا خیلی کم یا زیاد؟
اگر درست و دقیق به خواستهها و ناخواستههای خود از زندگی نگاه کنید میبینید که همیشه یا خیلی کم خواستهاید یا خیلی زیاد. یا خیلی زیادهروی کردهاید و بیش از اندازه خواستهاید و یا نه خیلی خسیسی به خرج دادهاید و تفریط کردهاید و به اندازهای درخواست کردهاید که اصلا کفاف نیازتان را نمیدهد. سفارشتان از کاینات یا خیلی زیاد بوده یا خیلی کم ولی هرگز به اندازه کافی نخواستهاید؟! چرا؟
بیایید روی یک ورق کاغذ بنویسیم و همیشه جلوی چشمان خود بگذاریم که از این به بعد از هر چیزی به اندازه کافی بخواهیم!
برای مثال در روزهای تیره و تار زندگی از خدا بخواهیم که به اندازه کافی خورشید به ما بدهد تا بتوانیم به کمک آن خورشیدها، افکار و ایمانمان را حتی در تاریکترین روزهای زندگی روشن نگاه داریم و راه درست را از نادرست تشخیص دهیم و فریب تاریکی را نخوریم! خوب دقت کنید! ما تقاضای خیلی زیاد خورشید نمیکنیم، فقط آن اندازه میخواهیم که راه زندگی برایمان روشن شود. و به راستی بقیهاش را میخواهیم چه کنیم؟
حال بیایید به سراغ روزهای آفتابی برویم. روزهایی که آنقدر آفتاب داغ است که نمیتوان تحمل کرد. در این مواقع چرا نباید به اندازه کافی باران آرزو کنیم تا بتواند زیبایی بیشتری به روز آفتابی ما بدهد و این فرصت برایمان فراهم شود که زیر نمنم باران قدم بزنیم بدون اینکه نگران سیل باشیم و از سرما بلرزیم.
اکنون به سراغ ایام اندوه و پرغصه زندگی میرویم. وقتی احساس میکنیم زندگی دیگر قابل تحمل نیست و هر لحظهاش عذابی سنگین است، در این لحظات کافی است آرزو کنیم کاینات شادی و نشاط را به اندازه کافی فقط به قدری که بتوانیم غم و غصه را به کناری نهیم و سرپا بایستیم، به ما بدهد. خوب دقت کنید. شادی بیش از حد و بیخیالی تمامناشدنی و خیلیخیلی زیاد نمیخواهیم. فقط به اندازهای که بتوانیم بر غصههایمان غلبه کنیم و به حالت عادی برگردیم بسیاری مواقع برای ما کافی است. خوب پس به همین مقدار کافی آرزو میکنیم و بیجهت به سراغ شادیهای خیلی زیاد و پردردسر نمیرویم. همانقدر که روح ما را در تمام لحظات زندگی زنده و سرحال نگه دارد کفایت میکند.
اما همهاش خوشی که امکان ندارد. رنج بخشی از سرنوشت انسان است. هر انسانی دیر یا زود در طول زندگی خود با مقداری رنج و ناراحتی دست و پنجه نرم میکند. اما رنج و آزردگی چقدر باید باشد؟ بیایید آرزو کنیم که فقط به اندازهای باشد که بتواند کوچکترین خوشیهای زندگی ما را به بزرگترین شادمانیها تبدیل کند. همین قدر کفایت میکند و ما باید هنگام جستوجوی ناراحتی و رنج در زندگی به همین اندازه از آن قانع باشیم و آرزو کنیم که خالق کاینات فقط به اندازه طاقتمان ما را در معرض امتحان خود قرار دهد.
اگر پول جمع میکنیم به اندازه کافی آنقدر که نیاز متعارف زندگی خود و فرزندانمان را تامین کند جمع کنیم و اگر خرج میکنیم به اندازه کافی آنقدر که نیاز داریم خرج کنیم. اگر کار میکنیم آن اندازه که کفایت میکند وقت برای کار کنار بگذاریم و به اندازه کافی هم برای خودمان و فرزندان و همسرمان هم وقت فراهم کنیم. هر چیزی را در حد اعتدال و تعادل بخواهیم و خودمان را در خیلی کمها و خیلی زیادها غرق نکنیم.
اگر تعادل را رعایت کنیم و از هر چیزی به اندازه کفایت درخواست کنیم، خواهیم دید که زندگی نه تنها سخت نیست بلکه شیرینترین هدیهای است که به ما داده شده است.
منبع : سخن سردبیر مجله موفقیت شماره 179