سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مشاوره نوین
هر کس مى خواهد عزیزترین مردم باشد، باید تقواى الهى پیشه کند. حضرت محمدمصطفی (ص) 

چه عاملی سبب می شود که در زندگی خود، راهها و هدفهای معینی را انتخاب کنیم؟ این عامل، اعتقادات ماست؛ عقیده به اینکه تواناییهای ما چقدر است و چه کارهایی ممکن ، یا غیر ممکن است. در فرهنگ مردم هائیتی ، پزشک جادوگر قبیله داری چنان قدرت مرموزی است که میتواند با یک اشاره فردی را هلاک کند. اما در واقع، آنچه موجب مرگ آن فرد می شود قدرت جادویی پزشک نیست، بلکه اعتقاد افراد به قدرت فوق تصور اوست .
آیا در زندگی خود تاکنون انتظار واقعه ناگواری را کشیده اید؟ اثر آن انتظار بر زندگیتان چه بوده است؟ چه عقاید مثبتی بر زندگی فعلی شما اثر گذاشته است؟ چه انتظارات مثبت تازه ای می توانید در خود یا دیگران ایجاد کنید؟

مردم جهان به مدت هزاران سال بر این عقیده بودند که انسان با توجه به ساختار جسمی خود، قادر نیست مسافت یک مایل را درچهار دقیقه بدود. با وجود این فردی به نام راجربانیستراین مسافت را در کمتر از چهار دقیقه دوید و این باور را در هم شکست . وی چگونه به این کار توفیق یافت؟ آنقدر موفقیت خود را به چشم دل دیدو چنان تصویر زنده ای از موفقیت در ذهن خود تشکیل داد که سرانجام فرمانی بی چون و چرا به سیستم عصبی خود صادر کرد و نتیجه ای جسمی بدست آوردکه با آن تصویر ذهنی هماهنگ بود . پس از آن ، کسان دیگر نیز از بانیستر پیروی و باور کردند که آنان نیز قادر به چنین کاری هستند لذا ظرف یک سال، افراد بسیاری موفقیت او را تکرار کردند.
درمقابل شما چه سدی است که باید آن را در هم بشکنید ؟ کدام کار در نظرتان غیر ممکن جلوه می کند که اگر آن را ممکن می دانستید( و انجام می دادید) زندگی خودتان و اطرافیانتان دگرگون می شد؟

بسیاری از مردم ، گناه نارسائیهای زندگی خود را به گردن وقایع و اتفاقات می اندازند . در حالی که آنچه زندگانی ما را شکل می دهد، خود آن وقایع نیست، بلکه معنایی است که به آن رویدادها می دهیم

در جنگ ویتنام ، دو نفر تیر می خورند، هر دو اسیر می شوند و بارها تحت شکنجه قرار می گیرند. یکی شان دست به خودکشی می زند، ودیگری روز به روز ایمانش نسبت به انسانیت و خالق متعال، قویتر می شود. امروز، شرح زندگی این مرد که جرالد کافی نام دارد ، یادآور نیروی عظیم روح انسانی است که می تواند بر هرگونه درد و رنج و مانع و مشکلی غلبه کند.
آیا در گذشته شما و یا آشنایانتان واقعه ای هست که مانع احساس شادی و خوشبختی امروزتان باشد؟ آیا می توانید این اتفاقات را به صورت دیگری معنا کنید؟ آیا این وقایع شما را پخته تر و نیرومند تر کرده اند ؟ آیا می توانید براساس این تجارب تلخ، دیگران را که با همین مشکل روبرو هستند، راهنمایی کنید؟

علت کارهایی که مردم می کنند چیست ؟تنها علت رفتارهای ما ، اعتقاد و باور است .گرچه عجیب است، ولی اگر مردم باور کنند که برای رفع بیماری باید جمجمه خود را با مته سوراخ کنند،چنین می کنند (و نتیجه هم می گیرند!)خواه این عقیده پایه و اساس درستی داشته باشد خواه نداشته باشد، و اگر هم معتقد شوند که خوشبختی آنان در گروکمک به دیگران است، بر همان اساس عمل می کنند .
اعتقاد ماست که باعث می شود یک عمر احساس بدبختی کنیم و یا برعکس زندگانی خود را با خوشی بگذرانیم. عقیده سبب می شود که یک نفر اینشتین شود و یک نفر بتهوون، یا یک نفر به صورت قهرمان در آید و نفر دیگر نداند که اصلاٌ چرا به این دنیا آمده است
.
اعمالی که اطرافیان شما انجام می دهند ، براساس چه اعتقاداتی است؟ شما با همکارانتان در چه مواردی اشتراک عقیده دارید؟ با فرزندان یا والدینتان در چه مواردی هم عقیده اید؟در چه زمینه هایی اختلاف عقیده دارید؟
  
هرگاه اتفاقی برایتان بیفتد، مغزتان بلافاصله دو سؤال را مطرح می سازد: اول اینکه آیا این اتفاق به معنی رنج است یا به معنی لذت؟ دوم اینکه برای دوری ازرنج و کسب لذت چه باید بکنم؟ پاسخ این پرسشها بسته به این است که درباره موجبات رنج ولذت چه عقایدی داشته باشید. این عقاید کلی به منزله راههای میانبری است که باعث می شودبسیاری از امور روزمره را به انجام رسانیم، و در عین حال همین عقاید می تواند زندگی ما را به کلی محدود سازد. به عنوان مثال، کسی که بطور اتفاقی در کاری شکست خورده است، ممکن است نتیجه بگیردکه بی لیاقت است و متاسفانه همین تعمیم دادنهاست که باعث می شود نسبت به آینده ، خوشبین یا بدبین باشیم
.
به یکی از عقاید محدود کننده ای که درباره خود یا فرد دیگری دارید فکر کنید.آیا برای درستی این عقیده دلیل کافی دارید؟ آیا موارد استثنایی هم ممکن است وجود داشته باشد؟ آیا ممکن است این عقیده کلی شما بیش از حد کلی باشد

هیچ چیزی درزندگی به خودی خود دارای معنا نیست . این شمایید که به آن معنا میدهید.
یکی از شگفتی های وجود انسان این است که می تواند برای هر واقعه چنان اهمیتی قائل شود که نیروبخش و یا نابودکننده باشد
.
بعضی از مردم، تنها یکی از وقایع تلخ گذشته را در نظر می گیرندو می گویند ( به علت این تجربه، دیگر احساس عشق یا کمال نخواهم کرد.) و بعضی دیگر عین همان واقعه طوری تعبیر می کنند که نیرو بخش است:( از آنجا که نسبت به من بی عدالتی شده است، نسبت به نیازهای دیگران حساسم)یا( از آنجا که فرزند خود را از دست داده ام . تلاش می کنم تا امنیت بیشتری را در جهان برقرار کنم
.)
همه ما قادریم هر واقعه ای را طوری معنی کنیم که امیدوار کننده و نیروبخش باشد. یکی از تجارب گذشته خود رادر نظر آورید و با معنا ی تازه ای که به آن می دهید، انقلابی در زندگی خود بوجود آورید
.
اعتقادات، قدرتی نابود کننده دارند. از آنجاکه اعتقادات تاثیر عجیبی بر زندگی ما دارند، لازم است که این سه مساله را درک کنیم:

1 –
اغلب ما، عقاید خودرا آگاهانه انتخاب نمی کنیم.
2 – عقایدما،غالباٌ بر پایه تفسیر غلط وقایع گذشته است
.
3 – پس از آنکه عقیده ای را پذیرفتیم، آنرا وحی منزل می پنداریم و فراموش می کنیم که آن عقیده فقط یک نقطه نظر است


[ پنج شنبه 90/12/11 ] [ 11:26 عصر ] [ خدیجه سعیدی ] [ نظرات () ]

مسخره ترین سوالی که میشه از یکی پرسید  :
.
.
.
.
.
.
.
- میتونم بهت اعتماد کنم ؟  !

 

در تاریخ حتی یک مورد هم نوشته نشده که کسی

 

در پاسخ گفته باشد : نه من

 

صلاحیت ندارم و آدم امانت داری نیستم  !

 

این را باید بفهمید نه اینکه بپرسید


[ پنج شنبه 90/12/11 ] [ 10:29 عصر ] [ خدیجه سعیدی ] [ نظرات () ]

استاد : وقتی بزرگ شدی چه میکنی؟

شاگرد : ازدواج!

استاد : نخیر منظورم اینه که چی میشی؟

شاگرد : داماد!

استاد : اوه! منظورم این است وقتی بزرگ شوی چی بدست می آوری؟

شاگرد : زن!!

استاد : ابله!!! وقتی بزرگ شوی برای پدر و مادرت چی میگیری؟

شاگرد : عروسی میگیرم!

استاد : پسرجان پدر و مادرت در آینده از تو چه میخواهند؟

شاگرد : یک زندگی متاهلی موفق.


[ پنج شنبه 90/12/11 ] [ 10:26 عصر ] [ خدیجه سعیدی ] [ نظرات () ]

پسر نابینایی روی پله ساختمان نشسته و کلاهی جلوی خود گذاشته بود که تعداد کمی سکه در آن بود، نوشته ای هم جلوی خودش گذاشته بود با این مضمون

 I am blind, please help

من نابینا هستم، لطفا کمک کنید

مرد رهگذری چند سکه از جیبش درآورد و درون کلاه ریخت، بعد نوشته  را برداشت و نوشته را تغییر داد و دوباره در جلوی پسرک نابینا قرار داد.

مدت کمی گذشت و کلاه پسر پر از پول شد  . آدم های بیشتری به پسر نابینا کمک می کردند. بعدازظهر آن روز مرد رهگذر که نوشته پسرک را عوض کرده بود، بازگشت تا ببیند چه اتفاقی افتاده است.

پسر نابینا صدای پای رهگذر را شناخت و پرسید:« شما همانی نیستید که نوشته مرا امروز عوض کردید؟ چه چیزی نوشتید؟» رهگذر گفت:« من فقط واقعیت را نوشتم. من همانی را گفتم که تو گفته بودی، اما به زبانی دیگر»
آنچه مرد نوشته بود این بود:

It is a beautiful day, and I can"t see it

  «امروز روز زیبایی است و من نمی توانم آن را ببینم»

فکر می کنید نوشته اولی و دومی یک چیز را می گفتند

نتیجه:

 

Change your words

 

Change your world


[ پنج شنبه 90/12/11 ] [ 10:23 عصر ] [ خدیجه سعیدی ] [ نظرات () ]

رسیدن به قله یک کوه، نیازمند عبور از سربالایی است  .

 هیچ کس نمی‌تواند با پای خودش بدون اینکه

سربالایی را پشت سر بگذارد به قله برسد  .

 درست است که عبور از سربالایی کمی ‌دشوار است، ولی

اگر قصد رسیدن به قله باشد،

 قله‌ای که از آنجا می‌توان همه شهر را دید، شوق رسیدن به آن،

جایی برای خستگی نمی‌گذارد و بدون اینکه چیزی از دشواری‌های راه حس کنیم

 به قله می‌رسیم و اکنون

می‌توانیم از زیبایی‌ها و چشم‌اندازهای فوق‌العاده جذاب آن لذت ببریم  . 

پس قله‌ات را برگزین  .

 فکر کن که از کدام کوه می‌خواهی بالا بروی

و به یاد داشته باش که هرقدر این قله

بلندتر باشد، قسمت اعظم‌تری از شهر را در اختیار خواهی داشت

 و لذت بیشتری خواهی برد  . 

بر مقصد خود تمرکز کن و با تمام وجود آن را حس کن

  ، آن موقع است که حتی عبور از سربالایی هیمالیا

هم برایت لذت‌بخش است و هیچ خستگی به همراه ندارد  .

هر چه از کوه بالاتر رویم، چشم انداز گسترده تری را می بینیم  .

مصمم و با اراده باشید


[ پنج شنبه 90/12/11 ] [ 10:13 عصر ] [ خدیجه سعیدی ] [ نظرات () ]

درست نیست که تنها بر اساس اسم در مورد مردم قضاوت کنیم، اما این کار را انجام می‌دهیم. ما افرادی را که اسمشان ساده‌تر است، دوست‌داشتنی‌تر می‌بینیم. این افراد حتی موفق‌تر می‌شوند و درآمد بیشتری دارند!


ادامه مطلب...

[ پنج شنبه 90/12/11 ] [ 3:8 عصر ] [ خداداد مؤذنی بیستگانی ] [ نظرات () ]

نقاشی کودکاگر شما از کودک‌ خود بخواهید که‌ خود و دوستان‌ خود را به‌ تصویر بکشد، معمولا گروهی‌ از بچه‌ها را در حال‌ بازی‌ یا انجام‌ یک‌ فعالیت‌ گروهی‌ به‌ تصویر خواهد کشید، در حالی‌ که‌ اگر کودک‌ شما منزوی‌ یا ناسازگار باشد، اغلب‌ در محدوده‌ خارجی‌ گروه‌ و یا به‌ صورت‌ تنها کشیده‌ خواهد شد...

ادامه مطلب...

[ چهارشنبه 90/12/10 ] [ 8:54 صبح ] [ مژگان جهانبخشی ] [ نظرات () ]

تهدید به خودکشی شاید به اندازه اقدام به خودکشی جدی نباشد اما برخی ضروریات وجود دارد که اطرافیان فردی که تهدید به خودکشی می‌کند، باید به آن توجه داشته باشند... ادامه مطلب...

[ سه شنبه 90/12/9 ] [ 3:40 عصر ] [ میتراارجمندپور ] [ نظرات () ]
تولد نوزاد ،شروع یک آموزش بزرگ


هنگامی که نوزادی متولد می شود ، گویی خلاقیت زاده شده است ، مغزآدمی در این مرحله تشنه یادگیری و جستجوگری است و وجود یک شرایط محیطی مناسب به همراه یک معلم پرانگیزش می تواند هدایت گر انسان به سوی خلاقیت و نوآوری باشد .
ورود نوزاد به خانه شروع یک آموزش بزرگ و خانه یک مدرسه ارزشمند است که در آن معلمی پرانگیزش به نام مادر آماده آموزش نوزاد خویش است . از این زمان تا موقع ورود کودک به مهدکودک یکی از باارزش ترین فرصت های آموزشی است که اگر به درستی مورد استفاده واقع شود ، می توان گفت مهم ترین قدم در راه تربیت یک انسان خلاق برداشته شده است اما باید به این گفته گوته) Johann Wolfgang Von Goethe ( شاعر و نویسنده بزرگ آلمانی توجه داشته باشیم که والدین را مورد خطاب قرار داده است که :" با بچه داشتن ،شما پدر و مادر نمی شوید"
به راستی که ما انسان ها می بایستی برای پدرو مادر شدن آموزش ببینیم و خود را برای انجام این رسالت بزرگ آماده نماییم
اریک برن) Eric Berne ( روانپزشک معروف معتقد بود ما در هنگام تولد ، نوشتن داستان زندگیمان را آغاز می کنیم که نکات اصلی طرح داستان آن در حدود چهار سالگی مشخص می شود و داستان با همه جزییات مهمش در حدود هفت سالگی کامل می شود .بزرگسالی زمان مرور این داستان و آزمودن مضمون های اصلی آن ، یا به قول برن " اجرای نمایش است . ادامه مطلب...

[ سه شنبه 90/12/9 ] [ 1:0 عصر ] [ لیلا صفایی ] [ نظرات () ]
چرا عشق ما روز به روز کم رنگتر می‌شویم
بر خلاف تصور خیلی ها که فکر می کنند عشق یکباره پیدا می شود و همیشه می ماند و یا حتی بیشتر می شود؛ واقعیت اینست که عشق ممکن است یک لحظه ایجاد شود، اما همانند بذری است و در صورتی باقی می ماند و رشد می کند که در زمین مناسبی جای گیرد، آب و نور کافی به آن برسانیم؛ مرتب آفت کشی کنیم و به آن کود بدهیم و مستمراً به آن رسیدگی نمائیم.
[ سه شنبه 90/12/9 ] [ 12:56 عصر ] [ لیلا صفایی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

به شوق صبح و سحر، شام تار هم خوب است برای گریه شدن آبشار هم خوب است تمام هفته خطا و غروب جمعه دعا کمی خجالت از این انتظار هم خوب است اگر چه لایق وصل تو نیستیم آقا ولی کشیدن ناز نگار هم خوب است گمان کنم که نمی بینمت، بگو غلط است امید دادن این بی قرار هم خوب است کسی به فکر شما نیست، همه خوبند ملال نیست دگر، کار و بار هم خوب است مرا ببند که من جای دیگری نروم برای عبد فراری حصار هم خوب است هوای شهر بد و گریه سخت و حال بد است کمی هوا وسط این غبار هم خوب است اگر نشد برسم من به پابوسی تو برای این دل من وصف یار هم خوب است برای اینکه به دست آورم دلت را من قسم به فاطمه داغدار هم خوب است مرا ببخش به دردت نخورد نوکریم که بخشش دل این شرمسار هم خوب است اگر که پای رکابت نشد شهید شوم برای کشتن ما زلف یار هم خوب است اگر اجل به وصالت مرا مجال نداد امید آمدنت بر مزار هم خوب است
امکانات وب


بازدید امروز: 17
بازدید دیروز: 86
کل بازدیدها: 985507