سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مشاوره نوین
هر کس مى خواهد عزیزترین مردم باشد، باید تقواى الهى پیشه کند. حضرت محمدمصطفی (ص) 

همه ی ما رؤیاها و آرزوهایی داریم ... همه ی ما در اعماق روح خود میخواهیم باور کنیم که دارای موهبت خاصی هستیم، میتوانیم تغییر و تفاوتی ایجاد کنیم، میتوانیم به طریق خاصی در دیگران نفوذ کنیم و میتوانیم جهان فعلی را به صورت دنیای بهتری درآوریم .
آرزوی شما چیست ؟ شاید رؤیایی است که آن را فراموش کرده اید و یا درشرف زوال و نابودی است. اگر آرزوی شما عملی میشد، وضع امروزی شما چگونه بود؟

اکنون چند لحظه وقت صرف کنید و در رؤیا و آرزوی خود فرو بروید و ببینید خواسته ی واقعی شما در زندگی چیست؟             
کارهایی که گاه به گاه انجام میدهیم، ملاک نیستند، بلکه اعمال دائمی ما هستند که نقش تعیین کننده دارند. پدر همه ی اعمال ما، کدام است ؟ چه عملی در نهایت، تعیین کننده ی شخصیت و راه زندگانی ماست؟ پاسخ این پرسش در کلمه ی "تصمیم" نهفته است. در لحظات تصمیم گیری است که سرنوشت ما رقم زده میشود. من بیش از هر چیز، اعتقاد دارم که آنچه سرنوشت ما را تعیین میکند، شرایط زندگی مان نیست، بلکه تصمیم های ماست
!.         
چه کسی باور میکرد که ایمانِ مردی آرام و بی ادعا(حقوقدانی که به اصل مسالمت معتقد بود) چنان قدرتی داشته باشد که امپراطوری وسیعی را واژگون کند؟ مع ذالک تصمیم مهاتماگاندی و اعتقاد او به اینکه بدون توسل به خشونت میتوان به مردم هند کمک کرد تا دوباره زمام کشور خود رابدست گیرند، یک رشته وقایع زنجیره ایِ غیر منتظره را سبب شد. ببینید یک تصمیم، که به موقع و با ایمان کامل به آن عمل میشود، چه نیرویی دارد. هنگامی که خیلی ها این کار را رؤیایی غیر ممکن تصور میکردند، استقامت و پابندی گاندی به تصمیمی که گرفته بود، آن رؤیا را به واقعیتی غیرقابل انکار مبدل کرد. نکته آن است که خود متعهد شویم، بطوری که نتوانیم از تصمیم خود بر گردیم
.
اگر شما همین اندازه شور و شوق، ایمان و عمل در خود سراغ داشتید که بتوانید حرکتی توقف نا پذیر را به وجود آورید، دست به چه اقداماتی میزدید

در درون هر یک از ما منابع نیروی عظیمی به ودیعه نهاده شده است که میتواند ما را به کلیه ی آرزوهای خود و حتی به چیزی بیش از آن برساند. یک تصمیم، میتواند دریچه های بسیاری را به روی ما باز کند و شادمانی یا غم، سعادت یا بینوایی، با هم بودن یا انزوا، عمر طولانی و یا مرگ زود رس را به ارمغان آورد.
از شما میخواهم که همین امروز، تصمیمی بگیرید که بلافاصله موجب دگرگونی یا بهبود کیفیت زندگی تان شود. کاری را که به تعویق انداخته اید انجام دهید... مهارت تازه ای فرا بگیرید ...با دلسوزی و احترام بیشتری نسبت به دیگران رفتار کنید ... و یا به کسی که چند سال است با او صحبت نکرده اید، تلفن کنید. فقط بدانید که همه تصمیم ها دارای پیامدهایی هستند، حتی اگر هیچ تصمیمی نگیرید، این خود نوعی تصمیم است. در گذشته، چه تصمیم هایی گرفته، یا نگرفته اید که بر زندگی امروزی شما تأثیر شدیدی داشته است؟
      
در سال 1955 خانم روزاپارکس تصمیم گرفت که از یک قانون غیر عادلانه و مبتنی بر تبعیض نژادی سرپیچی کند. وی از اینکه در اتوبوس، جای خود را به سفید پوستی واگذارد امتناع کرد و این عمل او، نتایجی به بار آورد که در آن لحظه به ذهنش خطور نمی کرد. آیا قصد او این بود که ساختار اجتماع را دگرگون سازد ؟ قصد او هر چه بود، پایبندی وی به معیارهای عالیتر زندگی، او را به انجام این عمل واداشت
.
اگر معیارهایی را که دارید، بالا ببرید و تصمیم واقعی بگیرید که بر اساس آن معیارها زندگی کنید چه تغییرات شگرفی ایجاد خواهد شد؟
     
همه ی ما، داستان زندگی افرادی را شنیده ایم که علی رغم محدودیت های شرایط، دست به کاری شگرف زده و به صورت نمونه هایی از نیروی بیکران روح انسان در آمده اند
.
من و شما نیز میتوانیم زندگانی خود را به صورت یکی ازاین افسانه ها درآوریم، به شرط اینکه شهامت داشته باشیم و بدانیم که قادریم اختیار اتفاقاتی را که در زندگی مان می افتد به دست گیریم. و اگر هم نتوانیم همیشه اتفاقاتی راکه در زندگیمان می افتد کنترل کنیم، دست کم میتوانیم بر واکنشهای خود نسبت به آن وقایع، و بر اعمالی که در مقابل آنها انجام میدهیم مسلط باشیم. اگر در زندگی شما چیزی هست که از آن ناراضی هستید،(مثلاً در زمینه روابط، سلامت جسمی و یا شغل) هم اکنون تصمیم بگیرید که بلافاصله تغییری در آن به وجود آورید.   هر چه بیشتر تصمیم بگیرید، قدرت تصمیم گیری شما بیشتر می شود. همچنان که عضلات بدن در اثر ورزش نیرومندتر میشوند، قدرت تصمیم نیز با تمرین افزایش مییابد
.
همین امروز، در مورد دو کار که به تأخیر انداخته اید تصمیم بگیرید: یک تصمیم که گرفتن آن آسان و یک تصمیم که کمی دشوارتر باشد. بلافاصله در جهت عملی کردن هر یک از آنها قدمی بردارید و این کار را با قدم دیگری که فردا برمیدارید ادامه دهید. با این عمل، عضلات تصمیم گیری شما نیرومند میشوند و میتوانید بزودی تغییراتی بزرگ، در تمامی جهات زندگی خود به وجود آورید
.   
باید خود را مقید کنیم که از اشتباهات خود پند بگیریم، نه این که به خود بپیچیم و خویشتن را ملامت کنیم. اگر از خطاهای خود درس نگیریم، ممکن است در آینده نیز آنها را تکرار کنیم. اگر موقتاً کشتی تان به گِل نشست، بخاطر آورید که در زندگی انسان شکست معنی ندارد، بلکه فقط نتیجه وجود دارد
.
در گذشته ی خود، مرتکب چه اشتباهی شده اید که بتوانید از آن برای بهبود زندگی امروزی خود استفاده کنید؟
       
موفقیت و شکست، معمولاً منشأ واحدی ندارند. شکست نتیجه خودداری از انجام عملی(مثلاً زدن یک تلفن، رفتن یک کیلومتر راه یا اظهار عشق و محبت) است. همان طور که شکست، ناشی از یک رشته تصمیمات جزئی است، موفقیت نیز ناشی از آغازگری و ابتکار، پشتکار و بیان واضح عشق و محبت عمیق قلبی است
.
امروز چه عمل کوچکی می توانید انجام دهید که حرکتی را در جهت موفقیتهای زندگی به وجود آورد؟
     
تحقیقات پژوهشگران ، پیوسته نشان داده است که افرادموفق معمولاً به سرعت تصمیم می گیرند و وقتی انجام کاری را درست بدانند به آسانی از تصمیم خود بر نمی گردند. بر عکس ، اشخاص شکست خورده معمولاً دیر تصمیم می گیرند و تصمیم خود را به آسانی عوض میکنند
.
هر گاه تصمیم شایسته ای گرفتید، آنرا رها نکنید. 
   
ادرابرتس، تقریباً نیمی از عمرش را در یک ریه آهنی و نیم دیگر را در صندلی چرخدار گذرانده است. با وجود این همه مشکلات فردی، او لابد در شرایطی نیست که بتواند کیفیت زندگی دیگران را بهتر سازد. آیا نظر شما غیر از این است ؟  ادرابرتس، مجسمه ی لحظات بی همتای تصمیم و اراده انسانی است. وی نخستین فرد معلولی است که بدون داشتن دست و پا، از دانشگاه کالیفرنیا و برکلی فارغ التحصیل شده و به ریاست اداره توانبخشی ایالت کالیفرنیا رسیده است. وی که مدافع خستگی ناپذیر افراد معلول است، توانسته است قوانینی را برای حفظ کلیه حقوق انسانی معلولین به تصویب برساند و برای اجرای آن قوانین نیز ابتکارات بسیاری را نشان دهد
.
شما هیچ بهانه قابل قبولی ندارید. هم اکنون سه تصمیم بگیرید که وضع سلامت، شغل، روابط زندگیتان را بهتر سازد و آن گاه براساس آن تصمیم ها عمل کنید.  


[ پنج شنبه 90/12/11 ] [ 11:39 عصر ] [ خدیجه سعیدی ] [ نظرات () ]

چه عاملی سبب می شود که در زندگی خود، راهها و هدفهای معینی را انتخاب کنیم؟ این عامل، اعتقادات ماست؛ عقیده به اینکه تواناییهای ما چقدر است و چه کارهایی ممکن ، یا غیر ممکن است. در فرهنگ مردم هائیتی ، پزشک جادوگر قبیله داری چنان قدرت مرموزی است که میتواند با یک اشاره فردی را هلاک کند. اما در واقع، آنچه موجب مرگ آن فرد می شود قدرت جادویی پزشک نیست، بلکه اعتقاد افراد به قدرت فوق تصور اوست .
آیا در زندگی خود تاکنون انتظار واقعه ناگواری را کشیده اید؟ اثر آن انتظار بر زندگیتان چه بوده است؟ چه عقاید مثبتی بر زندگی فعلی شما اثر گذاشته است؟ چه انتظارات مثبت تازه ای می توانید در خود یا دیگران ایجاد کنید؟

مردم جهان به مدت هزاران سال بر این عقیده بودند که انسان با توجه به ساختار جسمی خود، قادر نیست مسافت یک مایل را درچهار دقیقه بدود. با وجود این فردی به نام راجربانیستراین مسافت را در کمتر از چهار دقیقه دوید و این باور را در هم شکست . وی چگونه به این کار توفیق یافت؟ آنقدر موفقیت خود را به چشم دل دیدو چنان تصویر زنده ای از موفقیت در ذهن خود تشکیل داد که سرانجام فرمانی بی چون و چرا به سیستم عصبی خود صادر کرد و نتیجه ای جسمی بدست آوردکه با آن تصویر ذهنی هماهنگ بود . پس از آن ، کسان دیگر نیز از بانیستر پیروی و باور کردند که آنان نیز قادر به چنین کاری هستند لذا ظرف یک سال، افراد بسیاری موفقیت او را تکرار کردند.
درمقابل شما چه سدی است که باید آن را در هم بشکنید ؟ کدام کار در نظرتان غیر ممکن جلوه می کند که اگر آن را ممکن می دانستید( و انجام می دادید) زندگی خودتان و اطرافیانتان دگرگون می شد؟

بسیاری از مردم ، گناه نارسائیهای زندگی خود را به گردن وقایع و اتفاقات می اندازند . در حالی که آنچه زندگانی ما را شکل می دهد، خود آن وقایع نیست، بلکه معنایی است که به آن رویدادها می دهیم

در جنگ ویتنام ، دو نفر تیر می خورند، هر دو اسیر می شوند و بارها تحت شکنجه قرار می گیرند. یکی شان دست به خودکشی می زند، ودیگری روز به روز ایمانش نسبت به انسانیت و خالق متعال، قویتر می شود. امروز، شرح زندگی این مرد که جرالد کافی نام دارد ، یادآور نیروی عظیم روح انسانی است که می تواند بر هرگونه درد و رنج و مانع و مشکلی غلبه کند.
آیا در گذشته شما و یا آشنایانتان واقعه ای هست که مانع احساس شادی و خوشبختی امروزتان باشد؟ آیا می توانید این اتفاقات را به صورت دیگری معنا کنید؟ آیا این وقایع شما را پخته تر و نیرومند تر کرده اند ؟ آیا می توانید براساس این تجارب تلخ، دیگران را که با همین مشکل روبرو هستند، راهنمایی کنید؟

علت کارهایی که مردم می کنند چیست ؟تنها علت رفتارهای ما ، اعتقاد و باور است .گرچه عجیب است، ولی اگر مردم باور کنند که برای رفع بیماری باید جمجمه خود را با مته سوراخ کنند،چنین می کنند (و نتیجه هم می گیرند!)خواه این عقیده پایه و اساس درستی داشته باشد خواه نداشته باشد، و اگر هم معتقد شوند که خوشبختی آنان در گروکمک به دیگران است، بر همان اساس عمل می کنند .
اعتقاد ماست که باعث می شود یک عمر احساس بدبختی کنیم و یا برعکس زندگانی خود را با خوشی بگذرانیم. عقیده سبب می شود که یک نفر اینشتین شود و یک نفر بتهوون، یا یک نفر به صورت قهرمان در آید و نفر دیگر نداند که اصلاٌ چرا به این دنیا آمده است
.
اعمالی که اطرافیان شما انجام می دهند ، براساس چه اعتقاداتی است؟ شما با همکارانتان در چه مواردی اشتراک عقیده دارید؟ با فرزندان یا والدینتان در چه مواردی هم عقیده اید؟در چه زمینه هایی اختلاف عقیده دارید؟
  
هرگاه اتفاقی برایتان بیفتد، مغزتان بلافاصله دو سؤال را مطرح می سازد: اول اینکه آیا این اتفاق به معنی رنج است یا به معنی لذت؟ دوم اینکه برای دوری ازرنج و کسب لذت چه باید بکنم؟ پاسخ این پرسشها بسته به این است که درباره موجبات رنج ولذت چه عقایدی داشته باشید. این عقاید کلی به منزله راههای میانبری است که باعث می شودبسیاری از امور روزمره را به انجام رسانیم، و در عین حال همین عقاید می تواند زندگی ما را به کلی محدود سازد. به عنوان مثال، کسی که بطور اتفاقی در کاری شکست خورده است، ممکن است نتیجه بگیردکه بی لیاقت است و متاسفانه همین تعمیم دادنهاست که باعث می شود نسبت به آینده ، خوشبین یا بدبین باشیم
.
به یکی از عقاید محدود کننده ای که درباره خود یا فرد دیگری دارید فکر کنید.آیا برای درستی این عقیده دلیل کافی دارید؟ آیا موارد استثنایی هم ممکن است وجود داشته باشد؟ آیا ممکن است این عقیده کلی شما بیش از حد کلی باشد

هیچ چیزی درزندگی به خودی خود دارای معنا نیست . این شمایید که به آن معنا میدهید.
یکی از شگفتی های وجود انسان این است که می تواند برای هر واقعه چنان اهمیتی قائل شود که نیروبخش و یا نابودکننده باشد
.
بعضی از مردم، تنها یکی از وقایع تلخ گذشته را در نظر می گیرندو می گویند ( به علت این تجربه، دیگر احساس عشق یا کمال نخواهم کرد.) و بعضی دیگر عین همان واقعه طوری تعبیر می کنند که نیرو بخش است:( از آنجا که نسبت به من بی عدالتی شده است، نسبت به نیازهای دیگران حساسم)یا( از آنجا که فرزند خود را از دست داده ام . تلاش می کنم تا امنیت بیشتری را در جهان برقرار کنم
.)
همه ما قادریم هر واقعه ای را طوری معنی کنیم که امیدوار کننده و نیروبخش باشد. یکی از تجارب گذشته خود رادر نظر آورید و با معنا ی تازه ای که به آن می دهید، انقلابی در زندگی خود بوجود آورید
.
اعتقادات، قدرتی نابود کننده دارند. از آنجاکه اعتقادات تاثیر عجیبی بر زندگی ما دارند، لازم است که این سه مساله را درک کنیم:

1 –
اغلب ما، عقاید خودرا آگاهانه انتخاب نمی کنیم.
2 – عقایدما،غالباٌ بر پایه تفسیر غلط وقایع گذشته است
.
3 – پس از آنکه عقیده ای را پذیرفتیم، آنرا وحی منزل می پنداریم و فراموش می کنیم که آن عقیده فقط یک نقطه نظر است


[ پنج شنبه 90/12/11 ] [ 11:26 عصر ] [ خدیجه سعیدی ] [ نظرات () ]

مسخره ترین سوالی که میشه از یکی پرسید  :
.
.
.
.
.
.
.
- میتونم بهت اعتماد کنم ؟  !

 

در تاریخ حتی یک مورد هم نوشته نشده که کسی

 

در پاسخ گفته باشد : نه من

 

صلاحیت ندارم و آدم امانت داری نیستم  !

 

این را باید بفهمید نه اینکه بپرسید


[ پنج شنبه 90/12/11 ] [ 10:29 عصر ] [ خدیجه سعیدی ] [ نظرات () ]

استاد : وقتی بزرگ شدی چه میکنی؟

شاگرد : ازدواج!

استاد : نخیر منظورم اینه که چی میشی؟

شاگرد : داماد!

استاد : اوه! منظورم این است وقتی بزرگ شوی چی بدست می آوری؟

شاگرد : زن!!

استاد : ابله!!! وقتی بزرگ شوی برای پدر و مادرت چی میگیری؟

شاگرد : عروسی میگیرم!

استاد : پسرجان پدر و مادرت در آینده از تو چه میخواهند؟

شاگرد : یک زندگی متاهلی موفق.


[ پنج شنبه 90/12/11 ] [ 10:26 عصر ] [ خدیجه سعیدی ] [ نظرات () ]

پسر نابینایی روی پله ساختمان نشسته و کلاهی جلوی خود گذاشته بود که تعداد کمی سکه در آن بود، نوشته ای هم جلوی خودش گذاشته بود با این مضمون

 I am blind, please help

من نابینا هستم، لطفا کمک کنید

مرد رهگذری چند سکه از جیبش درآورد و درون کلاه ریخت، بعد نوشته  را برداشت و نوشته را تغییر داد و دوباره در جلوی پسرک نابینا قرار داد.

مدت کمی گذشت و کلاه پسر پر از پول شد  . آدم های بیشتری به پسر نابینا کمک می کردند. بعدازظهر آن روز مرد رهگذر که نوشته پسرک را عوض کرده بود، بازگشت تا ببیند چه اتفاقی افتاده است.

پسر نابینا صدای پای رهگذر را شناخت و پرسید:« شما همانی نیستید که نوشته مرا امروز عوض کردید؟ چه چیزی نوشتید؟» رهگذر گفت:« من فقط واقعیت را نوشتم. من همانی را گفتم که تو گفته بودی، اما به زبانی دیگر»
آنچه مرد نوشته بود این بود:

It is a beautiful day, and I can"t see it

  «امروز روز زیبایی است و من نمی توانم آن را ببینم»

فکر می کنید نوشته اولی و دومی یک چیز را می گفتند

نتیجه:

 

Change your words

 

Change your world


[ پنج شنبه 90/12/11 ] [ 10:23 عصر ] [ خدیجه سعیدی ] [ نظرات () ]

رسیدن به قله یک کوه، نیازمند عبور از سربالایی است  .

 هیچ کس نمی‌تواند با پای خودش بدون اینکه

سربالایی را پشت سر بگذارد به قله برسد  .

 درست است که عبور از سربالایی کمی ‌دشوار است، ولی

اگر قصد رسیدن به قله باشد،

 قله‌ای که از آنجا می‌توان همه شهر را دید، شوق رسیدن به آن،

جایی برای خستگی نمی‌گذارد و بدون اینکه چیزی از دشواری‌های راه حس کنیم

 به قله می‌رسیم و اکنون

می‌توانیم از زیبایی‌ها و چشم‌اندازهای فوق‌العاده جذاب آن لذت ببریم  . 

پس قله‌ات را برگزین  .

 فکر کن که از کدام کوه می‌خواهی بالا بروی

و به یاد داشته باش که هرقدر این قله

بلندتر باشد، قسمت اعظم‌تری از شهر را در اختیار خواهی داشت

 و لذت بیشتری خواهی برد  . 

بر مقصد خود تمرکز کن و با تمام وجود آن را حس کن

  ، آن موقع است که حتی عبور از سربالایی هیمالیا

هم برایت لذت‌بخش است و هیچ خستگی به همراه ندارد  .

هر چه از کوه بالاتر رویم، چشم انداز گسترده تری را می بینیم  .

مصمم و با اراده باشید


[ پنج شنبه 90/12/11 ] [ 10:13 عصر ] [ خدیجه سعیدی ] [ نظرات () ]

همکاران ارجمند جناب اقای موذنی و جناب اقای پرگر

درگذشت پدر گرامیتان را از طرف خود و سایر همکاران به شما و خانواده ی محترمتان تسلیت می گویم،ما را در غم خود شریک بدانید.


[ یکشنبه 90/8/8 ] [ 7:45 عصر ] [ خدیجه سعیدی ] [ نظرات () ]
خداوند نوری است ابدی اگر بتوانی او را ببینی هرگز به تاریکی نمیرسی
خداوند را به یاد داشته باش تا بدی ها از یادت برود
حقیقت چیزی است واقعی تا با تو نباشد باور نمی کنی
از خداوند بخواه،چون تنها اوست بخشنده
از خداوند بگو ،از نعماتش،گذشتش،بخشش و مهربانی هایش تا کلامت پاک بماند
با او باش تا با تو باشد
شاکر باش تا لطفش را ببینی
خوب باش تا خوبیهایش را ببینی
عجول مباش که همه چیز بعد از صبوری است
خداوندا عشق تو بزرگترین سرمایه عشق جاودانه زندگی است
خداوندا عشق تو سیراب کننده تمام عشق هاست

زندگی جامی است زرین از طلا اگر بلد باشی چگونه بازی کنی ،همیشه در دست توست

من خدا را دیده ام با چشم باز و چشم بسته او نشانم داد خودش را وقتی بالهایم شکسته

جمع گشتند مردمان از هر طرف سدی به بستن او به رویم باز کرد درها و ان سدهای بسته

 


[ سه شنبه 90/4/28 ] [ 6:31 عصر ] [ خدیجه سعیدی ] [ نظرات () ]

هرگز ریسمان امید را رها مکن

وقتی احساس میکنی که دیگر تحمل نداری

جادوی امید است که به تو نیرو میدهد،تا راه را ادامه دهی

اعتماد به نفس را هرگز از دست مده

تا ان زمان که باور داری توانایی،

دلیلی داری تا بکوشی

هرگزمهار شاد زیستن خود را به دست دیگری مده

بر ان چنگ بزن انگاه همواره در اختیارت خواهد بود

این ثروت مادی نیست که پیروزی یا شکست را رقم می زند

پیروزی و شکست در چگونگی احساس ما نهفته است

احساس ماست که ژرفای حیات مان را نشان می دهد

رومدار که لحظه های ناخوشایند بر تو چیره گردند

صبور باش و ببین که انها در گذرند

از عشق گریز مکن

به سوی ان بشتاب

چه ...

عشق ژرف ترین شادی هاست

چشم به راه ان چه که میخواهی نمان

بلکه با تمام وجود ان را بجوی،

و بدان که زندگی در نیمه ی راه با تو دیدار خواهد کرد

اگر تدبیر و رویاهایات با امید های تو همسو نشدند

تو راه ،گم نکرده ای

هر اینه که چیزی نو از خود و زندگی بیاموزی ،

بدان که پیش رفته ای

داشتن احساس نیکو به زندگی در گرو

داشتن احساس نیکو به خود است

هرگز خنده را از یاد مبر

و غرور نباید مانع گریستن تو شود

با خندیدن و گریستن است که زندگی معنایی کامل می یابد

                                                           برایتان تابستانی سرشار از احساساتی نیکو را ارزومندم


[ سه شنبه 90/4/28 ] [ 6:18 عصر ] [ خدیجه سعیدی ] [ نظرات () ]


.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

به شوق صبح و سحر، شام تار هم خوب است برای گریه شدن آبشار هم خوب است تمام هفته خطا و غروب جمعه دعا کمی خجالت از این انتظار هم خوب است اگر چه لایق وصل تو نیستیم آقا ولی کشیدن ناز نگار هم خوب است گمان کنم که نمی بینمت، بگو غلط است امید دادن این بی قرار هم خوب است کسی به فکر شما نیست، همه خوبند ملال نیست دگر، کار و بار هم خوب است مرا ببند که من جای دیگری نروم برای عبد فراری حصار هم خوب است هوای شهر بد و گریه سخت و حال بد است کمی هوا وسط این غبار هم خوب است اگر نشد برسم من به پابوسی تو برای این دل من وصف یار هم خوب است برای اینکه به دست آورم دلت را من قسم به فاطمه داغدار هم خوب است مرا ببخش به دردت نخورد نوکریم که بخشش دل این شرمسار هم خوب است اگر که پای رکابت نشد شهید شوم برای کشتن ما زلف یار هم خوب است اگر اجل به وصالت مرا مجال نداد امید آمدنت بر مزار هم خوب است
امکانات وب


بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 16
کل بازدیدها: 983418